Stalker 2: Heart of Chornobyl حتی اگر بازی بدی میبود (که نیست!) یا حتی اگر عرضهاش به تاخیر میافتاد، باز هم برای اهالی صنعت گیم یک اثر لایق و شایسته تحسین بود. تقریباً هر بلای آسمانی و زمینی، هر بدشانسی و نگون بختی که فکرش را بکنید بر سر بازی Stalker 2: Heart of Chornobyl نازل شد. یک روز فایلهای مربوط به ساخت بازی به سرقت رفت، یک روز مشکلات مالی تیم توسعه دهنده اوکراینی GSC Game World را تا مرز ورشکستگی برد و دست آخر کلکسیون نگون بختیها با شروع جنگ روسیه علیه اوکراین تکمیل شد. با این حال سازندگان خودشان را نباختند و بعد از 7 سال ناکامی، بالاخره طلسم انتشار بازی را شکستند. انتشاری که از قضا هم گیمرها حسابی با آن مشعوف شدند و هم منتقدین زبان به تحسینش گشودند. به هر حال برای یک تیم سازنده نه چندان بزرگی مثل GSC Game World خلق یک اثر تقریباً 40 ساعته آن هم با چنین حجمی از جزئیات و واقع گرایی چنین کاری دست کمی از شگفتی و معجزه ندارد. اما سوای از این تعریفهای احساسی بازی با هر منطقی که فکرش را بکنید یکی از بهترین تجربیات ژانر اکشن امسال بوده که هم اکنون برای کاربران پلتفرمهای ایکس باکس (Xbox) و رایانههای شخصی در دسترس است. برای مشاهده نقد و بررسی بازی Stalker 2: Heart of Chornobyl با وب سایت تک سیرو همراه باشید.
ماجراجویی در قلب تاریکی
بازیهای ویدئویی برخلاف آثار سینمایی و تلویزیونی رویکرد متفاوتی در قبال روایت رویدادهای تاریخی دارند. آثار سینمایی و تلویزیونی بیشتر سعی دارند که تاریخ را تا حد امکان درست و به جا نقل کنند. اما حکایت صنعت گیم کاملاً متفاوت است. هر چه باشد گیمرها ذاتاً افراد خوش ذوق و خیال پردازی هستند و به همین خاطر هم تا دلتان بخواهد میل به دستبرد زدن به تاریخ و وقایع آن دارند. به همین خاطر ممکن است در یک بازی سر از دنیای بعد از جنگ جهانی دوم دربیارید که اتفاقاً در آنجا هیتلر و نازیها پیروز میدان شدهاند یا احتمالاً مثل Assassins Creed Unity سر از انقلاب فرانسه در میآورید و معادلاتش را تغییر میدهید. Stalker 2: Heart of Chornobyl هم چنین رویکردی را در پیش گرفته است. از آنجایی که حادثه چرنوبیل بزرگترین فاجعه تاریخی است که قرابت و نزدیکی بیشتری با زمان مدرن امروزی دارد، سازندگان تصمیم گرفتهاند یک روایت متفاوت از آن را به تصویر بکشند. با این تفاوت که بعد از انفجار اولیه در سال 1986، یک انفجار دومی هم در سال 2006 رقم میخورد و بعد از آن یک فاجعه بشری قرن شکل میگیرد. شخصیت اصلی بازی هم اسکیف نام دارد که با یک تیم ویژهای مامور پیدا کردن یک شی مخصوص در چرنوبیل است. اما از بخت بد به وی خیانت میشود و او حالا باید علاوه بر این که از پس زنده ماندن در این دنیای حال به هم زن بربیاید، انتقام خیانتی که در حقش شد را هم بگیرد. برخلاف تصورات اولیهای که داشتم داستان بازی تقریباً همه مولفههای مهم یک اثر موفق را رعایت کرده است. یعنی به خوبی میداند که کی اوج بگیرد و کی گیمر را میان انتخابهای سردرگم کننده رها کند. حتی شخصیت پردازی خصوصاً اسکیف هم جای حرف و حدیثی باقی نمیگذارد. اما راستش را بخواهید داستان بازی برای من درست مثل یک فیلمی بود که برای بار چندم است آن را تماشا میکنم! فیلمی که اتفاقاً آن را دوست دارم اما به هر حال هنوز هم یک اثر تکراری است. این معضل تکراری بودن اما به خاطر شروع کاملاً قابل پیش بینی و کلیشهای و از همه مهمتر پایان بندیهای کاملاً قابل حدس آن است. ولی باز جای شکرش باقیست که سازندگان حداقل با انتخابهای داستانی تاثیرگذار در خلال تجربه بازی سعی میکنند تا حد خودشان را از این معضل نجات دهند که حقیقتاً آن قدر هم در دستیابی به این هدف موفق نبودهاند.
زندگی در سایه مرگ
اگر تنها یک نصیحت برای شما داشته باشم فقط همین است: در Stalker 2: Heart of Chornobyl همه دشمن شما هستند که اتفاقاً خلاف آن هم هیچ وقت ثابت نمیشود. یعنی هر جنبندهای که میبینید، حتی یک گیاه ساده، یک صخره زبان بسته، یک خوک بیریخت به ظاهر مظلوم و انسانهایی که فاز رفاقت با شما برمیدارند همگی میتوانند در کسری از ثانیه شما را به سینه قبرستان بفرستند. اتفاقاً نقطه قوت بازی همینجاست! به هر حال ما در یک دنیای جهش یافته و عجیب به سر میبریم که از گیاهان بگیرید تا انسانها و حیوانات همگی با فعل و انفعالات شیمیایی پیش آمده دیگر مثل سابق نیستند. این ناهنجاریها طبیعتاً مهمترین برگ برنده بازی برای رهایی از کلیشهای شدن گیم پلی هستند. تصورش را بکنید، مشغول پیاده روی برای رسیدن به موقعیت مورد نظر هستید که به یکباره گداختههای آتش از زیر زمین به سمتتان پرتاب میشوند. یا این که موجودات چهارپای زبان بسته روی سرتان خراب خواهند شد. این دقیقاً همان چیزی است که از یک بازی در ژانر اکشن و بقا میخواستیم. بازی که ثانیه به ثانیهاش تهدید است و ترس! تعارف هم ندارد، با هر چیزی که دم دستش باشد شما را نابود میکند. از سایر ناهنجاریها میتوان به انواع گرانشی اشاره کرد که با کشاندن شما به سمت خودشان، در کسری از ثانیه تکه تکهتان میکنند. البته شما هم چندان دست و پا بسته نیستید. در همان مراحل اولیه بازی یک استاکرها به شما ابزاری به اسم پیچ (Bolt) میدهد. این ابزارها میتوانند به صورت موقت میدانهای الکتریکی، گرانشی و خلاصه هر چیزی که فکرش را میکنید خنثی کرده و راه را برای پیشروی شما هموار کنند. اما خب در کلیت ماجرا که اوج خشونت، بیرحمی، ترس و بقا در دنیای بازی را نشان میدهد هیچ تفاوتی ایجاد نمیکند.
سخت و جذاب مثل S.T.A.L.K.E.R. 2
شما که غریبه نیستید، Stalker 2: Heart of Chornobyl یکی از سختترین بازیهایی بود که امسال تجربه کردم. اولین دلیل هم همانطور که احتمالاً حدس زدهاید به بحث کمبود مهمات برمیگردد. به هر حال دنیای پساآخرالزمانی است و نمیتوان انتظار داشت که تیر و تفنگ از در و دیوار برایتان ببارد. اما سازندگان پا را فراتر میگذارند و به صورت عمدی همان اندک سلاحهایی که پیش رویتان قرار میدهند را پر از نقص و ایرادات فنی ساختهاند. چنین رویکردی دقیقاً با فضای بازی همخوانی دارد و یک چالش غیرقابل انکاری را برایتان رقم میزند. وقتی از نقص و ایراد فنی سلاحها سخن میگوییم خودشان طیف گستردهای را شامل میشوند. مثلاً ممکن است یک سلاح بعد از مصارف مکرر وسط معرکه جنگ خراب شود و دیگر دستتان به هیچ جایی بند نباشد. به همین خاطر شما دائماً مجبور هستید که سلاحهای جدید امتحان کنید و از قضا آنها را ارتقا دهید و خلاصه هوایشان را داشته باشید. اما مهمترین نکتهای که حداقل از نظر من باعث شده درجه سختی بازی دوچندان شود، بحث گان پلی بازی است. گان پلی به صورت کلی هم واقع گرایانه است و هم یک حس سنگینی خاصی دارد. طبیعتاً چنین موردی برای عاشقان بازیهای تیراندازی واقع گرایانه یک مزیت به حساب میآید، اما خب معایب خودش را هم دارد. به عنوان مثال عملاً قید حمله کردنهای مبتنی بر آدرنالین که خوراک سری بازیهای Far Cry است را باید بزنید. در عوض مجبور میشوید برای یک حمله درست و حسابی برنامه ریزی کنید و از همه مهمتر تیراندازیتان را هم ارتقا دهید. اینجا دیگر مثل Call of Duty نیست که چشم بسته یک خشاب روی دشمن خالی کنید و حسابش رسیده شود، برعکس به یکباره میبینید در دو قدمیتان است و این شما هستید که کشته خواهید شد. پس بازی شما را مجبور میکند آستین همت را بالا زده تا با بهبود دقت تیراندازیهایتان فقط کله دشمنان را هدف بگیرید که شوربختانه به خاطر پرش زیاد سلاحها حین تیراندازی اصلاً و ابداً راحت نیست. تازه فکرش را بکنید بازی اصلاً هوش مصنوعی درست و حسابی برای دشمنان ندارد و چنین حجمی از سختی را به تصویر میکشد. حالا اگر دشمنان بازی واقعاً باهوش میبودند و حکم مترسک در دنیای چرنوبیل را نمیداشتند تقریباً با یک رقیب جدی و مدعی برای Elden Ring روبرو بودیم. به صورت کلی دشمنان اغلب توانایی تشخیص بازیکن را در موقعیتهای واضح ندارند یا در استراتژیهای تهاجمی خودشان ضعیف عمل میکنند. این ضعف به ویژه در محیطهای بازتر و مأموریتهای چالشبرانگیز بیشتر خودش را نشان میدهد. درباره قابلیت ارتقای تجهیزات هم باید گفت که بیش از 30 سلاح در بازی وجود دارد که قابلیت ارتقاء با استفاده از تکنسینها را دارند. خود این ارتقاها شامل افزودن دوربین، کاهش لگد یا بهبود ظرفیت خشاب هستند. از طرف دیگر آرتیفکتها نیز نقش مهمی در ارتقاء قابلیتهای بازیکن دارند. این اشیاء قدرتهای خاصی ارائه میدهند، اما همیشه با یک اثر منفی همراه هستند مثل ممکن است به قیمت افزایش آسیب پذیری در برابر اشعههای رادیواکتیو تمام شوند.
اکتشاف حرف اول را می زند
برخلاف آن چیزی که تصور میکنید، S.T.A.L.K.E.R. 2: Heart of Chornobyl بیشتر تمرکزش را حول محور اکتشاف و کاوش در محیط پر رمز و راز چرنوبیل گذاشته است. به صورت کلی محیط بازی بیش از 60 کیلومتر مربع وسعت دارد که البته دارای چرخه شبانهروزی و شرایط جوی متغیر است. از بخت بد شما برای گشتن در جای جای بازی وسیله نقلیه خاصی هم ندارید و مجبور هستید با پای پیاده این سمت و آن سمت محیط را یکی کنید. خود این موضوع اما چالشهای خاص خودش را دارد. اول از همه بحث سنگینی مهمات است که اجازه سرعت گرفتن به شما را نمیدهد و از طرف دیگر شما هم مثل هر انسان دیگری گرسنه خواهید شد. اینجاست که لزوم پیدا کردن غذا و دارو خودش را نشان میدهد. حقیقتاً بدون توجه به چنین جزئیات واقعاً جذابی که سازندگان طراحی کردهاند، عملاً تجربهی بازی برایتان سخت و حتی غیرممکن خواهد بود. بعید میدانم بازی خاصی امسال عرضه شده باشد و تا این حد شجاعانه و جسورانه در برابر مقولههای بقای گیمر برخورد کرده باشد. در هر صورت شما باید دائماً محیط بازی را برای کسب منابع ضروری زیر و رو کنید که خودش هم مصیبت هایی مثل برخورد با آنومالیها و ناهنجاریهای محیط دارد. سازندگان اما برای این که شما را به اکتشاف در دنیای بازی مجبور کنند، مراحل فرعی متعددی پیش روی شما قرار میدهند که از نظر من واقعاً طراحیهای جذاب و سرگرم کنندهای دارند. این دقیقاً برخلاف چیزی است که در سری بازیهای تقریباً مشابه مثل Far Cry دیدهایم. این ماموریتهای فرعی برای هر منطقه از بازی کاملاً منحصر به فرد خواهند بود و شامل اهدافی مثل کمک به بازماندگان، شکار موجودات جهشیافته یا یافتن اشیاء ارزشمند میشوند. با یک حساب سر انگشتی میتوان گفت که بازی با ماموریتهای اصلی و فرعی خودش بیش از 40 ساعت تجربه دیوانهوار و سرگرم کننده خواهد داشت. رقمی که برای بازیهای نسل نهمی امروز قابل توجه به نظر میرسد.
تبلور هنر در دل ویرانی
گرافیک بازی Stalker 2: Heart of Chornobyl درست مثل یک بوم نقاشی از جهان پساآخرالزمانی است. طراحی هنری بازی ویرانیها و بعضاً زیباییهای مثال زدنی را به تصویر میکشد؛ چشماندازهایی از ساختمانهای فروریخته، جنگلهای پوشیده از مه و جادههای متروکه که همگی با نورپردازی پویا و تاثیرگذار ترکیب شدهاند. استفاده از موتور Unreal Engine 5 باعث شده طراحی نورپردازی و سایهها، بهخصوص در فضاهای تاریک یا مهآلود، بسیار تاثیرگذار باشد و حس حضور در محیطی واقعی را به بازیکن منتقل کند. علاوه بر آن چرخه روز و شب و تاثیرات آبوهوایی متغیر، عمق بیشتری به این جهان میبخشند و احساس حضور در یک محیط زنده را تقویت میکنند. اما در کنار این تحسینها، برخی ایرادات نیز به چشم میخورند. اگرچه سازندگان در بحث طراحی هنری بازی سنگ تمام گذاشتهاند، ایرادات ریز زیادی هم به چشم میخورند. به عنوان مثال طراحی انیمیشن شخصیتها مقدار خشک و مصنوعی به نظر میرسند که بیگمان در قیاس با شاهکار هنری طراحی محیط میتوانیم نادیدهاش بگیریم. اما حتی اگر حاتم طائی هم باشیم باز هم نمیتوانیم یقه سازندگان را بابت مشکلات فنی بیشمار بازی نگیریم. از همان روز اول عرضه که سازندگان بازی را با بیش از 300 گیگابایت حجم عرضه کرده بودند، این حدس را میزدیم که استدیوی اوکراینی توسعه دهنده حسابی در مقوله فنی کمکاری کرده است. اتفاقاً همین گونه هم شد و بازی واقعاً لبریز از ایرادات فنی قابل توجه و اعصاب خرابکن است. از باگهای متعدد و تاثیرگذار بگیرید تا کرش کردنهای عذاب آور! حتی فریم ریت بازی هم بر روی یک رایانه شخصی قدرتمند هم ثبات خاصی ندارد و بعضاً طوری سقوط میکند که ذوق بازی را در دلتان کور خواهد کرد. از ما به شما نصیحت اگر تصمیم به تجربه بازی گرفتهاید، حداقل تا عرضه یک بروزرسانی بزرگ قید آن را بزنید.
جمع بندی
S.T.A.L.K.E.R. 2: Heart of Chornobyl بازی بینقصی نیست اما مطمئناً یکی از لذت بخشترین تجربیات امسال به شمار میرود. خصوصاً برای آن دسته از کسانی که از رویکرد خسته کننده و کلیشهای بازیهای اکشن امروزی خسته شدهاند و دلشان برای یک تجربه واقع گرایانه و کلاسیک آن هم در یک فضای مخوف، سنگین و راز آلود تنگ شده است. S.T.A.L.K.E.R. 2: Heart of Chornobyl در کلیات هیچ کم و کسری ندارد. هم داستان عمیق و جذابی را روایت میکند و هم یک اثر اکشن چالش برانگیز با المانهای بقا را به تصویر میکشد. اما با این حال جزئیات به ظاهر ساده بازی لذت تجربه یک اثر بینقص را از مخاطب دریغ میکنند. اما در اصل ماجرا هیچ تفاوتی ایجاد نمیشود و بازی یک تجربه 40 ساعته سراسر هیجان را به ارمغان میآورد. آنچنان که بعد از تجربه آخرین سکانسهایش چشمانتان را ببندید و با خودتان بگووید: “ارزشش را داشت.”
+ نکات مثبت:
- داستان پردازی پر رمز و راز با شخصیت پردازی غنی
- گان پلی سنگین و واقع گرایانه
- المان های بقا به درستی پیاده سازی شده اند
- ماموریت های فرعی متنوع
- طراحی هنری خارق العاده!
– نکات منفی:
- شروع کسل کننده داستان و روند قابل پیش بینی
- هوش مصنوعی ضعیف دشمنان
- انیمیشن های بازی جای کار دارند!
- مشکلات فنی متعدد از قبیل باگ، افت فریم و کرش کردن متعدد