مقالات

از دیروز تا فردا؛ معرفی بهترین بازی‌های با تم سفر در زمان

From Yesterday To Tomorrow; Introducing The Best Time Travel Games

زمان سرآغاز همه چیز است؛ یعنی دقیقاً همان لحظه‌ای که انفجار بزرگ یا بیگ بنگ رخ داد! از همان لحظه تا حالا که بشریت به مدرن‌ترین حالت خودش رسیده است، همه‌ی‌مان فانتزی سفر در زمان را در مخیله‌ی‌مان آب و تاب می‌دهیم. چه کنیم دیگر! ما انسان‌ها کلاً جاه طلب به دنیا آمده‌ایم و از وقتی که قوه تفکر در درون‌مان نهادینه شد، یا برای جبران اشتباهات گذشته یا کنجکاوی آینده همیشه شور و شوق سفر در زمان سراسر ذهن‌مان را قلقلک می‌دهد. از بخت بد وقتی که بزرگترین دانشمند تاریخ یعنی انیشتین هم با نظریه نسبیت خودش این ایده‌ را عملی دانست، دیگر آرام و قرار برای‌مان معنی نداشت. شوربختانه عمر و امکانات وی برای عملی کردن چنین ایده‌ای کفاف نداد و تنها چیزی که برای‌مان ماند صرفاً یک مشت فیلم و سریال علمی و تخیلی بود که راستش را بخواهید در خوشبینانه‌ترین حالت هم نمی‌توانند عطش وجودمان را سرکوب کنند. اینجاست که صنعت گیم مثل بابا نوئل سر راه‌مان سبز می‌شود و این رویای دست نیافتنی را برای‌مان محقق می‌کند. البته که ما شاید تا ابد هم نتوانیم هرگز در زمان سفر کنیم، اما به لطف بازی‌های ویدئویی می‌توانیم حداقل جلوه‌هایی را از آن را تجربه کنیم. چنین موفقیتی به واسطه مفهوم تعاملی بازی‌های ویدئویی رقم خورده است. یعنی به جای این که صرفاً در فیلم‌ها و سریال‌ها یک تماشاچی باشیم، می‌توانیم در تار و پود بازی با سفر به گذشته یا آینده تبعات کارهای‌مان را ببینیم و آن را تغییر دهیم. بازیسازان بزرگی در این راه ایفای نقش کرده‌اند. از Remedy بگیرید تا Nintendo و حتی Ubisoft که این روزها اسیر کلیشه‌های مضحک شده، همه و همه سهم بزرگی در این موفقیت داشته‌اند. در این مطلب هم نگاهی به لیست بهترین بازی‌ها با تم سفر در زمان خواهیم انداخت. برای مشاهده ادامه مطلب با وب سایت تک سیرو همراه باشید.

Chrono Trigger

حکایت بازی Chrono Trigger با تمام عناوین این لیست فرق می‌کند. محصولی که برای اولین بار در سال 1995 عرضه شد، یعنی درست در جایی که اکثر بازی‌ها حتی از ارائه یک داستان درگیر کننده هم عاجز به نظر می‌رسیدند، توانست یکی از متفاوت‌ترین تعبیرهای سفر در زمان را برای گیمرها به تصویر بکشد. آن‌هم روی کنسول‌های خاک خورده قدیمی مثل SNES که حتی نمی‌توانست از پس اجرای جزئیات گرافیکی بسیار سطحی هم بر بیاید. شاید به همین خاطر بسیاری از گیمرها آن را به عنوان یکی از انقلابی‌ترین بازی‌های دهه 90 میلادی قلمداد می‌کنند. شاید باورش برای‌تان سخت باشد، اما بازی حتی چند پایان متعدد داشت که بعدها براساس آن‌ نسخه‌های فرعی متعددی هم ساخته شد. حتی ماموریت‌های جانبی زیادی پیش روی گیمر قرار می‌گرفت که در آن به شخصیت پردازی کاراکترهای فرعی می‌پرداخت. شما در طول بازی می‌توانستید از طریق ماشین سفر در زمان، بین دوره‌های مختلف جابه‌جا شوید. به عنوان مثال می‌توانستید به دوره‌های گذشته بروید و در آنجا اقداماتی انجام دهید که در اتفاقات آینده تاثیر می‌گذاشت.بسته به اینکه بازیکنان چگونه به نبرد نهایی با باس فایت اصلی بازی می‌رسیدند، یکی از 12 پایان مختلف را تجربه می‌کردند. در هر کدام از این حالت‌ها گیمرها به دنبال جلوگیری از یک فاجعه جهانی بودند که خب براساس سفرها و انتخاب‌های‌شان نتایج گوناگونی هم رقم می‌خورد.

Quantum Break

سم لیک از همان زمان که با مکس پین قابلیت آهسته کردن زمان را به تصویر کشیده بود، رویای ساخت یک محصول پیچیده و ساختارشکن را داشت تا بتواند مفهوم کنترل زمان را وارد سطح جدیدی کند. Quantum Break اتفاقاً بهترین گزینه ممکن برای این کار بود. اول از همه حمایت مایکروسافت را داشت و توانست یکی از محبوب‌ترین بازی‌های زمان عرضه اولیه Xbox One لقب بگیرد و از طرف دیگر به لطف سخت افزار قدرتمند این کنسول محدودیت خاصی هم گریبان‌گیر رمدی نبود. ماجرای بازی از جایی آغاز می‌شود که شخصیت اصلی داستان یعنی جک توسط یکی از دوستانش برای مشاهده یک اختراع انقلابی دعوت می‌شود. اختراعی که ظاهراً می‌تواند فانتزی سفر در زمان را به واقعیت مبدل کند، اما از بخت بد چنین آزمایشی شکست می‌خورد و کاراکتر اصلی بازی ناچاراً توانایی کنترل و سفر در زمان را به دست می‌گیرد. اتفاقی که کمی بعد متوجه می‌شود همزمان با رخدادهای تهدید کننده جهان رقم خورده است. بازی شاید یکی از خلاقانه‌ترین محصولاتی باشد که ایده کنترل زمان را در تار و پود گیم پلی بازی به تصویر کشیده است. بازی به گیمرها این امکان را می‌دهد که از توانایی‌های مختلفی مانند توقف یا کند کردن زمان، جابه‌جایی سریع در فضا و ایجاد سپر زمانی استفاده کنند. این مکانیک‌ها نه تنها در مبارزات استراتژیک کاربرد دارند، بلکه برای حل معماها و حتی انتخاب‌های داستانی نیز تاثیرگذار به نظر می‌رسند. جایی که هر تصمیم، هر کنش و واکنش خاصی در گیم پلی می‌تواند ادامه روند بازی را به کل متحول کند.

Prince of Persia: The Sands of Time

بالاخره بخش زیادی از کودکی‌مان و کلاً عمر گیمری‌مان در گرو تجربه سری بازی‌های Prince of Persia است. علل خصوص عنوان Prince of Persia: The Sands of Time که حداقل از نظر داستان سرایی و گیم پلی یکی از خاطره انگیزترین و بهترین نسخه‌های این فرانچایز قلمداد می‌شود. همانطور که از نام بازی‌ هم پیداست، شاکله اصلی داستان درباره قدرت کنترل زمان و دستبرد به آن است. ماجرا از جایی شروع می‌شود که شاهزاده داستان ما از روی غفلت و جهل، ساعت شنی که هدفش کنترل زمان است را آزاد می‌کند و متعاقب آن مردم بی‌گناه تبدیل به موجودات عجیب الخلقه می‌شوند. خوشبختانه بازی به همین سادگی‌ها بی‌خیال استفاده از تکنیک سفر در زمان نمی‌شود و با خنجر زمان که شاهزاده ایرانی کمی قبل‌تر به دست آورده است، کلکسیونی از ویژگی‌های خلاقانه گیم پلی را پیش روی‌تان قرار می‌دهد. بازیکنان با کمک  خنجر زمان به مجموعه‌ای از توانایی‌های کنترل زمان دسترسی پیدا می‌کنند. این توانایی‌ها شامل برگرداندن زمان برای تصحیح اشتباهات، منجمد کردن دشمنان در یک زمان مشخص یا متوقف کردن کامل زمان برای تمامی موجودات زنده اطراف است. این مکانیک‌های منحصربه‌فرد، در کنار پلتفرمینگ بسیار روان و مبارزات نسبتاً پیچیده، تجربه‌ای نمادین را خلق می‌کنند که به‌نوعی نماینده‌ی ژانر بازی‌هایی با تم دستکاری زمان به شمار می‌آید. موفقیت‌های بی بدیل بازی باعث شد تا یوبیسافت همچنان این ایده را به امان خدا رها نکند و بعدها با دنباله‌ای به نام The Warrior Within ادامه داستان شاهزاده ایرانی را به تصویر بکشد.

Superhot

در روزهایی که اکثر بازی‌های شوتر (تیراندازی) اسیر کلیشه‌های افراطی و ساز و کارهای چند نفره شده‌اند، Superhot توانست ما را به آینده این سبک امیدوار کند. در این بازی نه خبری از گرافیک و جلوه‌های بصری واقع گرایانه در میان است و نه حتی سلاح‌های پیچیده و سنگین می‌بینیم. تمام آن چیزی که پیش روی ماست یک طراحی مینیمالیستی ساده است که شاید متفاوت‌ترین محصول سبک تیراندازی اول شخص در یک دهه اخیر باشد. حتی ساز و کار کنترل زمان در آن هم متفاوت با تمام بازی‌های این لیست است. البته این بدان معنا نیست که ما با یک فرایند پیچیده و عجیب روبرو هستیم؛ اصلاً! به صورت کلی زمان در این بازی زمانی جریان پیدا می‌کند که شما حرکت کنید. یعنی حقیقتاً خبری از کاورگیری و تمرکز نیست! شما برای این که بتوانید به مقصد رسیدن شلیک‌های‌تان را ببینید، باید دائماً در حرکت باشید. همین مورد باعث شده تا بازی عملاً به یک محصول اکشن خشن و سریع تبدیل شود که در آن گیمر لحظه‌ای مجال نفس کشیدن ندارد. جدا از بحث موفقیت‌های مالی، بازی توانست جایزه SXSW Gamer’s Voice و Best VR Game در رویدادهای مختلف را هم کسب کند. اکثر منتقدین اعتقاد داشتند که بازی حداقل به خاطر سنت شکنی در دنیای بازی‌های تیراندازی لیاقت ستایش بیشتر را دارد. حتی نسخه VR بازی توانست تا مدت‌ها در صدر جدول پرفروش‌ترین عناوین واقعیت مجازی قرار بگیرد و از نظر بسیاری رسانه‌ها به عنوان بهترین بازی این پلتفرم هم قلمداد شود.

Life Is Strange

درباره اثر پروانه‌ای بارها گفته‌اند و بارها شنیده‌اید! اما راستش را بخواهید خیلی‌ها آن را در حد یک شعار می‌دانند. Life Is Strange دقیقاً برای چنین مخالفانی ساخته شده است. تفسیر ساده اثر پروانه‌ای این است که حرکت بال یک پروانه در جایی از دنیا می‌تواند به طور غیرمستقیم موجب یک طوفان در نقطه‌ای دیگر شود. این ایده در بازی‌ها، فیلم‌ها و ادبیات داستانی به‌ویژه در مورد سفر در زمان و انتخاب‌های مهم که تأثیرات بلندمدت دارند، به‌کار می‌رود. اما یکی از جذاب‌ترین نمودهای خودش را در بازی Life Is Strange نشان می‌دهد. جایی که هر انتخاب و تغییر کوچک می‌تواند به تغییرات بزرگ در سرنوشت شخصیت‌ها و مسیر داستان منجر شود. اتفاقاً بازی درست مثل سریال‌های تلویزیونی که چنین هدفی را دنبال می‌کنند، یک روند اپیزودیک دارد. یعنی رفته رفته سعی می‌کند داستان خودش را جلو ببرد و شما را به مرور با تبعات انتخاب‌های‌تان آگاه کند. بازیکنان کنترل شخصیت مکس را در دست دارند و از توانایی ویژه او به نام بازگرداندن زمان استفاده می‌کنند تا بلکه با توانایی کتارل زمان و سفر در آن جریان رویدادها را تغییر دهند. راستش را هم بخواهید بازی کلاً گیم پلی خاصی ندارد. شما عملاً با یک اثر معمایی و پازل محور روبرو هستید که در آن باید در محیط گشت و گذار کرده، سرنخ‌ها را پیدا کنید و با سایر کاراکترها در تعامل باشید. اتفاقاً این مورد آخر هسته اصلی بازی را شکل می‌دهد. جایی که می‌توانید تبعات هر انتخاب داستانی را به صور ملموس تجربه کنید.

The Legend Of Zelda: Ocarina Of Time

تقریباً هر بازی سه بعدی که این روزها می‌بینید، وجودش را مدیون The Legend Of Zelda: Ocarina Of Time است. عنوانی که به گمان بسیاری از رسانه‌ها بالاتر از بازی‌های شاخصی مثل GTA V، The Last of Us، Red Dead Redemption 2 و God of War بر مسند بهترین بازی تاریخ صنعت گیم تکیه داده است. دلایل زیادی را می‌توان برای این موفقیت برشمرد اما به گمان کارشناسان ریسک پذیری نینتندو در ساخت یک اثر سه بعدی آن هم با چنین حجمی از خلاقیت و نوآوری در گیم پلی برای یک محصول دهه 90 میلادی، کار هر کسی نبود. به صورت کلی Ocarina of Time اولین بازی Zelda بود که به صورت سه بعدی طراحی شد و چندین مکانیک جدید مانند سیستم هدف‌گیری را برای اولین بار به دنیای بازی‌های ویدئویی معرفی کرد. اما برگردیم سراغ محور اصلی و شاکله این بازی یعنی سفر در زمان! اگرچه سفر در زمان یک تم رایج در سری Legend of Zelda است، اما Ocarina of Time این مکانیک را از طریق داستانی شگفت‌انگیز به بازیکنان معرفی کرد. جایی که کاراکتر اصلی بازی یعنی لینک باید برای نجات دنیای خود از چنگال گاندورف بین دو خط زمانی کودکی و بزرگسالی‌اش دائماً جابه‌جا شود تا بلکه بتواند در هر دو دوره زمانی جهان را از مخاطرات نجات دهد. به هر حال هر دوره زمانی سلاح‌ها و ابزارهایی دارد که در آن‌ها می‌توانید برای حل پازل‌ها و مقابله با دشمنان در خط زمانی دیگر استفاده کنید. حتی انتخاب‌های داستانی و تاثیرات آن نیز به لطف همین قابلیت سفر در زمان ملموس‌تر هم می شود.

سخن پایانی

بازی های ویدئویی یعنی تجلی فانتزی‌ها و تخیلاتی که شاید هیچ وقت دست‌مان به آن‌ها نرسد. شاید هیچ وقت ما نتوانیم لذت ماشین سواری در لس آنجلس، فوتبال بازی کردن وسط برنابئو یا متلاشی کردن کله زامبی‌ها را تماشا کنیم. اما حداقل به لطف بازی‌های ویدئویی می‌توانیم برای ساعاتی خودمان را دنیای فانتزی‌ها و تخیلات‌مان را غرق کنیم و از همه مهم‌تر صرفاً نقش یک تماشاچی را نداشته باشیم. برای سفر در زمان هم چنین قاعده‌ای پابرجاست. بازی‌های زیادی وجود دارند که جلوه‌های این مفهوم را برای‌مان تداعی می‌کنند. از عناوینی که می‌توانیم با آن‌ها گیم پلی بازی را به کل متحول کنیم تا محصولاتی که با انتخاب‌های داستانی گسترده تاثیرات هر انتخاب در زندگی را برای‌مان بیش از پیش ملموس می‌کنند. در این لیست نگاهی به بهترین بازی‌های با تم سفر در زمان انداختیم که تجربه‌ی‌شان برای بسیاری از گیمرها لازم و ضروری به نظر می‌رسد.

حسین رضایی

حسین رضایی، نویسنده، روزنامه نگار و منتقد بازی های ویدئویی و حوزه تکنولوژی.

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا