بچهتر که بودم، پدر بزرگم به جای داستانهای احساسی و شورانگیز مادربزرگ، برایم از تاریخ و سرگذشت گذشتگان میگفت. از پادشاهان و حکومتهایی که عظمتشان به عرش میرسید و حالا دیگر رد و نشانی از آنها نمانده بود. دروغ چرا، اولش چندان میل و رغبتی به چنین کتابهایی نداشتم. این که داریوش دوم و سوم چه کردند و چه نکردند برایم ذره ای اهمیت نداشت. اصلاً مگر همان اولیاش چه کسی بود که بعدیها هم بخواهند برای خودشان کسی بشوند؟ به همین خاطر ترجیحم همان داستانهای بچگانهی شنگول منگول و منگول یا خرگوش و لاکپشت بود. اما کت اتوکشیده و محاسن سفید پدربزرگ اجازه چنین جسارتی در کنارش را به من نمیداد. بزرگتر که شدم فهمیدم تاریخ چه برگ برندهای است و آمد و رفتش چه حرف هایی برای گفتن دارد. اینها را گفتم تا به اهمیت این متن اشاره کنم؛ سرگذشت 10 بازیساز برتر تاریخ هم یک داستانی از جنس همان داستانهای کودکی من است. 10 پادشاه صنعت گیم که هر کدام قلمروی خودشان را دارند و خوشبختانه در قید حیات هم هستند. یکی قلمروی بازیهای اکشن اول شخص را به نام خودش زده است و دیگری بازیهای ترس و بقا و خلاصه مثالهایی از این دست! نگاهی به لیست 10 بازی برتر تاریخ از آن جهت مهم است که میتواند ما را بیشتر با گذشتهی صنعت گیم و انقلابگران آن آشنا کند تا بلکه به افراد مستعد آینده بیش از پیش بها بدهیم. از همه نوع بازیسازی در این لیست داریم. از آنهایی که برای Sony، Nintendo و Microsoft کار میکردهاند بگیرید تا آنهایی که مستقلاً بازی خودشان را میسازند برای مشاهده ادامه مطلب 10 بازیساز برتر تاریخ با وب سایت تک سیرو همراه باشید.
هیدئو کوجیما (Hideo Kojima)
ما تا دلتان بخواهد بازیساز مشهور و محبوب داریم! اما تنها یک بازیساز سراغ داریم که از فرط محبوبیت حالا حتی تبدیل به یک پیشوای فکری و فرقهی جداگانه شده است. مگر چند نفر میتوان مثل هیدئو کوجیمای افسانهای پیدا کرد که تا این حد به تجربیات انسانی در دنیای تکنولوژی دست درازی کند و همیشه یک چیز متفاوت و خاص از آن را به تصویر بکشد؟ به همین خاطر هر بار با بازی جدیدش درخت تفکر و خلاقیت در دنیای بازیهای ویدئویی را بارورتر میکند تا جایی که دیگر نمیتوان بازیها را او را فقط یک “بازی” دانست. اصلاً شاید حق با دشمنانش باشد! او یک دیوانه به تمام معناست. مثل یک پروانه که فقط بلد است دور شمعش که همان صنعت گیم باشد، بچرخد. ماجرای عاشقی وی با صنعت گیم در کونامی و سال 1986 شروع شد. از آنجایی که مدیران کوجیما آن زمان هنوز از نعمت تفکر منطقی بیبهره نشده بودند، پشتوانه لازم برای وی را فراهم کردند تا در نهایت فرانچایز محبوب و فراموش نشدنی Metal Gear را بسازد. گرچه داستان کونامی و کوجیما در نسل هشتم کنسولها به پایان رسید اما باز هم این نابغه ژاپنی توانست به لطف Sony استدیوی مستقل خودش را بسازد و بعدها با خلق عنوان ساختارشکن و متفاوتی مثل Death Stranding هنر خودش را یک بار دیگر به رخ همگان بکشد.
سم لیک (Sam Lake)
احتمالاً فنلاند در مخیلهیتان آخرین جایی باشد که در دل آن احتمال ظهور یک بازیساز چیره دست و ماهر ظهور مطرح است. از قضا سم لیک خلاف آن را ثابت میکند. هر گیمری که فکرش را بکنید حداقل چند خاطرهای با شیرجههای کذایی مکس پین در سالهای 2000 میلادی دارد. احتمالاً هم اگر از آنها بپرسید هنوز که هنوز است کمتر بازی را میتوانند نام ببرند که مثل این عنوان به دلشان نشسته باشد. سم لیک حقیقتاً با Max Payne کاری کرد که بسیاری از بازیسازان آن زمان حتی نمیتوانستند به آن فکر کنند. البته او بیش از آن که یک بازیساز باشد، یک داستان سرا و نویسنده است. به همین خاطر با وجود محدودیتهایش همچنان در سری بازیهای مکس پین اوج داستان پردازی را با صفحات کمیکی به رخ کشید. در نهایت هم ما ماندیم و سرمای استخوان سوز نیویورک و یک داستان انتقامی که هنوز روی دستش نیامده است. سم لیک اما موفقیتهایش را بعد از مکس پین هم ادامه داد. محصول درخشانی مثل Alan Wake که اتفاقاً دومین نسخهاش هم همین اواخر یکی از جدیترین گزینههای کسب جایزه بهترین بازی سال قلمداد میشد. یا Control که هنوز خیلیها اعتقاد دارند باید جز 10 بازی برتر یک دهه اخیر محسوب گردد.
شیگرو میاموتو (Shigeru Miyamoto)
او را پدر بازیهای مدرن میدانند. کسی که توانست Nintendo را به جایگاه فعلیاش برساند و بزرگترین نقش را در تکامل صنعت گیم داشته باشد. وی برای اولین بار در سن 25 سالگی به شرکت نینتندو ملحق شد و به لطف خلاقیت بیبدیلش ماموریت ساخت یک بازی خلاقانه و جدید با نام Doneky Kong را برعهده گرفت. همان بازی که امینم، رپر مشهور، بارها تاکید کرده که شب و روزش را با آن سپری میکند. از آنجایی که او فارغ التحصیل رشته طراحی صنعتی بود خیلی زود توانست به یک مهره کلیدی در شرکت نینتندو تبدیل بشود و بعدها از سکانداران این برند لقب بگیرد. جایی که توانست با معرفی و خلق کنترلر حرکتی Wii تحول بزرگی در دنیای بازیهای ویدئویی پدید بیاورد و لقب “پدر بازیهای مدرن” را تا ابد به نام خودش بزند. از قضا بعدها خلاقیت خودش را با خلق بازیهای مثل Wii Sports و Wii Fit هم ادامه داد تا در روزهایی که بازیهای داستانی و گرافیکی سراسر اطرافمان را احاطه کردهاند، کورسوی امیدی برای حفظ خلاقیت و بقا در صنعت گیم باشد. حتی پس از بازنشستگی وی در نینتندو، این نابغه 53 ساله میراث خودش را در نینتندو به جای گذاشته است و کلکسیونی از بازیسازهای با استعداد و خلاق جوان را در این سالها برای سکانداری میراثش به یادگار گذاشته!
سید میر (Sid Meier)
اگر شرقیها با میاموتو فخر میفروشند، آمریکاییها نیز به لطف بازیساز معرکهای مثل Sid Meier حرفهای زیادی برای گفتن دارند. کسی که 3 دهه تمام عمرش را صرف خلق بازیهای استراتژیک کرد و توانست این سبک را به چیزی که امروزه میشناسیم مبدل کند. شاید برایتان جالب باشد که بدانید وی شرکت MicroProse را با دوست قدیمیاش که در حقیقت یک افسر نیروی هوایی بود، تشکیل داد و در همان اولین بازیهایش ایده ساخت عناوین استراتژیک را مطرح کرد. بازیهایی مانند Spitfire Ace ،F-15 Strike Eagle ،F-19 Stealth Fighter ،Silent Service و Sid Meier’s Pirates تنها بخشی از آثار تحسینشدهی او هستند. در نهایت هم وی تصمیم گرفت شرکت جداگانه خودش با نام Firaxis Games را خلق کند که از قضا آنجا نیز توانست خلاقیت آمریکاییها در عرصه بازیهای 4X را به رخ جهانیان بکشد. سید میر در حال حاضر کمی از فضای جدی بازیها کناره گیری کرده و به عنوان مدیر توسعه خلاقیت در شرکت Firaxis فعالیت دارد که با توجه به نبوغ و تاثیرگذاریاش میتواند از همین حالا موفقیت وی را تضمین کرد. ناگفته نماند که وی عضو تالا مشاهیر موزه کامپیوتر و برنده جایزهی یک عمر دستاورد هنری از آکادمی Arts and Sciences است. بازیسازانی که با وی تجربه همکاری داشتهاند از اخلاق خوب وی و وفاداری شدیدش در قبال اعضای تیم تعریف و تمجید کردهاند. شاید به همین خاطر سید میر نمونهی ایدهآلی برای هر طراح بازی نوپا و تازهکار به شمار میرود.
ویل رایت (Will Wright)
ویل رایت حکم همان بچه باهوش و نخبهی فامیل را دارد که هیچ کس نمیتواند حتی به زیر سوال بردن هوش و ذکاوتش شک کند! آثار جاهطلبانه ای مثل SimCity و The Sims دم دستترین مثال ممکن برای توصیف نبوغ و هوش سرشار وی در خلق بازیهای نوآورانه به حساب میآیند. او برخلاف بسیاری از بازیسازان مطرح تاریخ صنعت گیم که به جز چند بازی خاص حرفه کاریشان را چندان پر شکوه به سر نبردهاند، در سال 2008 با محصول جاه طلبانهی Spore باز هم ثابت کرد که هنوز دود از کنده بلند میشود. به واسطه چنین موفقیتی او به همه ثابت کرد که بازیساز های قدیمی میتوانند مثل سابق جریانساز و تاثیرگذار باشند. ویل رایت مشخصههای بسیار زیادی دارد، اما تمامی این مزیتها حول محور تاثیرپذیری وی از جامعه و فرهنگ عامه میچرخند. شاید به همین خاطر وی توانست در گذر زمان سری بازیهای The Sims را به چنین جایگاهی از محبوبیت و خلاقیت برساند. یعنی جایی که شما صرفاً با داشتن چند کاراکتر و زندگی روزمرهیشان میتوانید در خلاق تجربه یک بازی، با معنا و مفهوم زندگی اجتماعی آشنا شوید. PC گیمرها هم از قضا ارادت خاصی به وی دارند، هر چه باشد او با بازی Sims رکورد پرفروش ترین محصول تاریخ رایانههای خانگی را به نام خودش زد و توانست به پادشاه بی بر و برگرد این پلتفرم مبدل شود.
جان کارمک (John Carmack)
اصولاً هر کسی که در این لیست میبینید، پدر و خالق یک چیزی به حساب میآید! یکی پدر سبک ترس و بقاست، دیگری پدر سبک مخفیکاری و خلاصه هر چیزی که فکرش را بکنید. جان کارمک هم از این قاعده مستثنی نیست. ما وی را با عنوان پدر سبک تیراندازی اول شخص قلمداد میکنیم. از قضا برخلاف سایر القاب و عناوین که همیشه یک سری مخالف برای آن پیدا میشوند، تقریباً همهی گیمرها روی این قضیه اتفاق نظر دارند. او مسیر موفقیتش را با تاسیس شرکت id Software آغاز کرد و شخصاً برنامهنویسی بسیاری از بازیهای دهه 90 این استدیو را برعهده گرفت. عناوینی که تقریباً همهیشان نیروی محرکه انقلاب در سبک تیراندازی اول شخص به حساب میآمدند. از بازی Wolfenstein 3D در سال 1992 بگیرید تا فرانچایز Doom! گرچه Doom اولین بازی FPS نبود اما به هر حال بیشترین تاثیر را در تحول این ژانر داشت. از سایر بازیهای خلاقانه و صاحب سبک کارمک هم میتوان به عناوینی مثل Duke Nukem 3D (1996)، Quake (1996)، Redneck Rampage (1997)، Half-Life (1998) و XIII (2003) اشاره کرد. راستش را بخواهید درست از همان زمانی که کارمک تقریباً انزوا و گوشه نشینی اختیار کرد تا تاکنون، بیشتر بازیهای FPS تبدیل به یک مشت اثر کلیشهای و شبیه هم شدهاند که صرفاً برای حفظ چرخه سالیانه بازیها عرضه میشوند. از قضا با توجه به فروش و درآمد فوق العاده سازندگان نمیتوان به چنین رویهای چندان هم ایراد نگرفت.
گیب نیول (Gabe Newell)
از همان بچگی توی سرمان فرو کردهاند که برای موفقیت باید فقط و فقط درس خواند. یعنی هر چه قدر هم که ایلان ماسک و بیل گیتس و ترک تحصیلشان را مثال میزدیم باز هم فایدهای نداشت. اما حداقل برای توجیه کنندگان این قضیه، گیب نیول (Gabe Newell) گزینه بهتری به نظر میرسد. او از قضا ثروت خاصی هم در شروع کارش نداشت و بعد انصراف از تحصیل در دانگشاه هاروارد عملاً کارش را از صفر شروع کرد. به همین خاطر تصمیم گرفت حداقل به واسطه مهارت و دانشش به شرکت Microsoft ملحق شود. همکارانش میگویند که وی یکی از مهمترین ارکان موفقیت ویندوز در تکنولوژی تازه پا گرفته آن زمان به شمار میرفت. شاید محبوبیت PC و رایانههای شخصی آن زمان باعث شد تا گیب نیول به فکر تاسیس امپراتوریاش بیافتد. به همین خاطر هم تصمیم به ترک مایکروسافت گرفت و در نهایت توانست شرکت Valve را در سال 1996 تاسیس کند. بزرگترین برگ برنده وی در دنیای بازیهای ویدئویی آن زمان بازی Half-Life بود. بازی که هنوز به گواه منتقدین بهترین عنوان تاریخ صنعت گیم و پدیدآورنده انقلاب در سبک تیراندازی اول شخص قلمداد میشود. در هر صورت درآمد چشمگیر وی باعث شد تا پلتفرم Valve را تاسیس کند. پلتفرمی که نه فقط بازار بازیهای رایانهای را دگرگون کرد، بلکه توانست دنیای تکنولوژی را نیز چندین پله ارتقا دهد. پلتفرمی بینظیر، خارق العاده و محبوب که روز به روز رکوردهای جدیدی از خودش به جای میگذارد. پلتفرمی که شاید بدون وجود وی PC گیمینگ هرگز نمیتوانست به جایگاهی که امروزه دارد، برسد.
شینجی میکامی (Shinji Mikami)
گول ظاهر به سادهی میکامی را نخورید! او مهمترین عامل کابوسهای شب هنگام ما گیمرها در دوران کودکیمان بود. جایی که بعد از تجربهی چندین ساعته Resident Evil در دل سرمای زمستان حتی جرئت خواب دیدن هم به خودمان راه نمیدادیم. او به عنوان پدر سبک ترس و بقا در سالهای 1990 و 2000 میلادی توانست مفهوم زامبیها در بازیهای ویدئویی را متحول کند و آن را از یک عنصر صرفاً متفاوت و سرگرم کننده، به محصولی وحشتاک تبدیل کرده که با هیچ کس سر شوخی ندارد. Resident Evil فرمول ساده اما متفاوتی برای القای آن حس ترس و وحشت داشت، مثلاً از بازی از بازیکنان میخواست که برای مهمات و اقلام درمانی برنامهریزی کنند، معماها را حل کنند، از طریق راهروهای تنگ پیش روی نمایند و در نهایت با برخی از وحشتناکترین موجودات و ارواحی که ذهن انسان قادر به تصور آنهاست مبارزه کنند. او هم مثل سایر بازسازان شرقی در نهایت بعد از Resident Evil 4 مسیرش از این فرانچایز جدا شد و در سال 2010 استدیوی اختصاصی خودش با نام Tango Gameworks را تاسیس نمود. استدیویی که در اولین بازی خودش سراغ یک محصول متفاوت در ژانر ترس و بقا به نام The Evil Within رفت. عنوانی که در حقیقت اعاده حیثیت میکامی در دنیای بازیهای ترسناک بود. به هر حال منتقدانش همیشه جنس ترس وی را زیر سوال میبردند و آن را متکی به یک سری المانهای غافلگیرانه میدانستند. اما The Evil Within عصاره ترسش فرق داشت و بیشتر از هر چیزی روی المانهای روانشناختانه تمرکز میکرد که از قضا در پیادهسازی آن هم بسیار موفق ظاهر شد.
نیل دراکمن (Neil Druckmann)
قرار نیست که همه بازیسازان این لیست یک مشت فرد پا به سن گذاشته و بازنشسته باشند. به هر حال برای کسب القاب و صفات والای صنعت گیم نیروی جوانی هم خودش یک مزیت بزرگ به حساب میآید. به همین خاطر Neil Druckmann شایستگی حضور در این لیست را دارد. اصلاً اگر بحث جوانی و خلاقیتش را کنار بگذاریم، او خالق بهترین بازیهای تاریخ صنعت گیم بوده است. از طرفی برخلاف بسیاری از بازیساز ها مطرح تاریخ که همیشه عناوین ضعیف و ناامید کننده هم کم نداشتهاند، نیل دراکمن تا الان هر چه ساخته خارق العاده و محشر بوده است. او کارش را در Naughty Dog به عنوان طراح بازی در Jak and Daxter آغاز کرد. آنقدر هم کارش فوق العاده بود که توانست به یکی از طراحان ارشد سری Uncharted مبدل شود. عطش او برای موفقیت باز هم با این مقام و منصبها فروکش نکرد تا این که در نهایت به عنوان کارگردان بازی Uncharted 4 منصوب شد. او باز هم پلههای ترقی را بیخیال نشد تا این که بعد از موفقیتهای چشمگیر The Last of Us عملاً سکان هدایت استدیوی ناتی داگ را در دست گرفت. کسی که فارغ از زرق و برق بازیهای چند نفره، با داستان پردازیهای سینماتیکش هنوز بازیهای تک نفره را سر زبانها نگه داشته و شاید این روزها از منظر محبوبیت جدیترین رقیب برای دار و دستهی سم هاوزر در Rockstar باشد.
سم هاوزر (Sam Houser)
او کسی است که مچ هیلاری کلینتون را خواباند! او کسی است که دونالد ترامپ را مجبور کرد از ترس همهگیری بازیهایش مدیر عامل شرکت Take Two را به کاخ سفید احضار کند. او سم هاوزر (Sam Houser) افسانهای خودمان است. هر چه قدر تا الان القاب و عناوین انقلابی در متن گفتیم را کنار بگذارید که اصلاً با تحولی که سم هاوزر در صنعت گیم پدید آورد به هیچ وجه قابل مقایسه نیست. او درست در همان روزهایی که همگان صنعت گیم را یک اسباب بازی و سرگرمی محدود خطاب میکردند با خلق یک اثر جهان باز مثل GTA اوج جنون و دیوانگی این صنعت را به رخ همگان کشید. اصلاً شاید او فرشتهی آرزوها باشد. آرزوهایی از جنس ویراژ دادن در خیابانهای میامی، دسترسی به تمامی ماشینهای کنار خیابان، دیوانه بازی در دل شهر و از این دست امیال که به لطف GTA برآورده شدند. حالا که محاسن او سفید شده، گیمرها در شوق تجربه ششمین نسخه از این سری سر از پا نمیشناسند. آن قدر که میتوانیم با اطمینان بگوییم ما با بزرگترین و پرفروشترین بازی تاریخ قرار است روبرو شویم. چنین حجمی از محبوبیت به یکباره از آسمان نازل شده و همه به خاطر چندین دهه نبوغ و خلاقیت سم هاوزر و رفقایش در راکستار بوده است. او به جز GTA، با Red Dead و Max Payne هم طعم دستپخت خارق العادهاش را از بقیه دریغ نکرد و ما را همچنان عاشق صنعت گیم نگه داشت.
سخن پایانی:
در این لیست نگاهی به برخی از بزرگترین و تاثیرگذارترین بازیساز های تاریخ انداختیم که هر کدام با خلاقیت و نوآوریهایشان دنیای بازیهای ویدئویی را به طرز چشمگیری دگرگون کردهاند. افرادی که اجازه ندادند بازیهای ویدئویی صرفاً یک ابزار سرگرمی قلمداد شوند و آن را تبدیل به یک رقیب جدی و مدعی در برابر صنعتهای بزرگی مثل سینما و تلویزیون کردند. با این حال شمار بازیسازان موفق و صاحب سبک صنعت گیم آن قدر زیاد است که نمیتوان حتی در چندین مطلب مفصل هم به آنها اشاره کرد. اما حداقل میدانیم که افراد موجود در این لیست به واسطه نوآوری و خلاقیتهایشان در گذر زمان متمایز از بقیه هستند. از قضا تمامی این بازیساز ها هم محبوبیت بالایی دارند و با مریدان و عاشقان خودشان مشغول توسعه عناوین جدیدی برای شکوفایی هر چه بیشتر بازیهای ویدئویی هستند.