نقد و بررسی

نقد و بررسی بازی Split Fiction؛ در ستایش همکاری و نکوهش تنهایی!

Split Fiction Game Review; Praising Collaboration And Condemning Loneliness

تنهایی یعنی آزادی! یعنی یک فرصت مهم برای ما که تمام امیال‌مان، چه خوب چه بد را سرکوب نکرده و آن را به جوش و خروش بیاندازیم. اتفاقاً صنعت گیم اگر توانسته به چنین جایگاهی از هنر و سرگرمی برسد، به واسطه ارج نهادن به همین فلسفه تنهایی است. ممکن است یک روز تمام فشارها و غصه‌های‌مان را روی سر مردم فلک زده بدبخت لوس سانتوس خالی کنیم و فوقش با یک رمز تقلب سر و ته قضیه را جمع نماییم. ممکن است یک روز هم وسط جمعیت قدم بزنیم و با Hidden Bladeهای کذایی اساسین ها حنجره مردم را بشکافیم. کسی هم نیست که قضاوت‌ یا سرزنش‌مان کند. شاید به همین خاطر خیلی‌های‌مان تجربه بازی در سکوت نیمه شب و تنهایی را ترجیح می‌دهیم. اما آیا همیشه این تنهایی موهبت است؟ یعنی خدایی ناکرده این تنهایی با افسردگی بعدش سراغ‌مان نمی‌آید؟ دروغ چرا، احتمالش اصلاً کم نیست. پس همانقدر که ما به قدم زدن در خیابان‌های سوت و کور و ترسناک The Last of Us نیاز داریم، لازم است با اطرافیان‌مان هنر صنعت گیم را به اشتراک بگذاریم. تا سالیان قبل گزینه‌ها آنچنان گسترده نبودند. یا باید به تجربه بازی‌های ورزشی می‌پرداختیم یا به صورت Split Screen و چند نفره با بقیه مراحل را به سرانجام می‌رساندیم. اما جوزف فارس (Josef Fares) در استدیوی خلاقانه خودش یعنی Hazelight این رویه را برای همیشه تغییر داد. یک نابغه به تمام معنا که دنیای بازی‌های دو نفره را از یک سری محصولات کلیشه‌ای جدا نمود و مفهوم داستان سرایی و گیم پلی نوآورانه را به شاکله اصلی این عناوین مبدل کرد. Brothers: A tale of Two Sons، A Way Out و It Takes Two هر سه این رسالت را به بهترین شکل ممکن به جا آوردند. خصوصاً It Takes Two که توانست بالاتر از تمامی بازی‌های سال 2021، جایزه بهترین بازی را از آن خودش کند. حالا اما نوبت به آخرین محصول این کارگردان لبنانی الاصل یعنی Split Fiction رسیده و طبیعتاً همه‌ی‌مان انتظارات‌مان این بار فراتر از قبل است. از قضا پیش نمایش‌های بازی به قدری مثبت بودند که خیلی‌ها از همین حالا Split Fiction را بخت جدی بهترین بازی سال 2025 می‌دانند. آن هم سالی که GTA VI قرار است عرضه شود و سیل عظیمی از بازی‌های دیگر نیز پشت آن در صف انتظارند. در این مطلب اما رک و پوست کنده به شما خواهیم گفت که Split Fiction نسبت به بازی‌های قبلی جوزف فارس یک دستاورد مهم به حساب می‌آید یا نه؟ برای مشاهده نقد و بررسی بازی Split Fiction با وب سایت تک سیرو همراه باشید.

داستان Split Fiction روایتگر زندگی دو نویسنده با نام‌های میو و زویی است. این دو نام برای ما صرفاً یک سری اسامی عادی قلمداد می شوند، اما شاید برای‌تان جالب باشد که بدانید این نام‌ها در حقیقت اسامی دختران جوزف فارس هستند. خود جوزف در مصاحبه‌اش تاکید کرده که هدفش از این کار، نشان دادن جایگاه و اهمیت داستان Split Fiction است. در هر صورت بازی روایتگر زندگی دو نویسنده به همین نام است که حالا برای انتشار داستان‌شان با شرکت Rader Corporation وارد همکاری می‌شوند. از بخت بد اما این شرکت به جای حمایت و پشتیبانی از نویسندگانش، آن‌ها را در یک شبیه ساز بزرگ که براساس داستان‌های نویسندگان است گرفتار می‌کنند. میو و زویی هم که در ابتدا آشنایی با یکدیگر ندارند همسفر می‌شوند تا هم از سرقت ادبی داستان‌شان جلوگیری کرده و هم این که بتوانند راه نجات را پیدا کنند. حقیقتاً این ایده داستانی جوزف فارس برای خلق چند دنیای گسترده متصل به هم را حسابی ستایش می‌کنم، به هر حال در روزگاری که بازی‌ها همگی کلیشه‌ای شده‌اند تماشای چندین دنیای متفاوت از سده‌های باستانی بگیرید تا جهان سایبرپانکی برای من شگفت انگیز است. ولی حالا که بازی را تجربه کرده‌ام، یک مقداری توی ذوقم خورده است. نه این که داستان پردازی یکنواخت و بی روح باشد، اصلاً! اما متاسفانه تکثر دنیاها و جابه‌جایی‌های متوالی بین زمان‌ها و مکان‌های مختلف باعث شده تا روایت آنچنان یکپارچه و منظم نباشد. با این حال بزرگترین ضربه به پیکره داستانی بازی را شخصیت پردازی‌ آن زده است. به عنوان مثال در ابتدا، میو و زویی به عنوان دو شخصیت متفاوت معرفی می‌شوند که خب طبیعتاً هر کدام از دنیای خاص خودشان آمده‌اند. اما این تمایزها خیلی سریع به یک لایه ساده و قابل پیش‌بینی تقلیل می‌یابند. از آن بدتر شخصیت‌ها به‌طور مداوم در حال تکرار دیالوگ‌های ساده و بعضاً کودکانه هستند که به جای عمق دادن به آن‌ها، بیشتر داستان را در حد یک انیمیشن بچگانه معرفی می‌کنند. آخرین باری که این حس را داشتم، هنگامی بود که یکی از انیمیشن‌های دوران کودکی‌ام که اتفاقاً اسمش را هم یادم نیست مجدداً دیدم و فهمیدم واقعاً آنچنان تحفه بی‌رقیبی هم نبود.

خواندن  هر آنچه که راجع به Split Fiction، بازی جدید سازندگان It Takes Two می‌دانیم!

مثل سایر بازی‌های جوزف فارس، Split Fiction همچنان به صورت چند نفره آنلاین یا Split Screen قابل تجربه است یعنی شما و همبازی‌تان به طور مشترک در صفحه نمایش مشترک بازی را تجربه می‌کنید و می‌توانید از فعل و انفعالات هم آگاه باشید. این یعنی شاکله بازی تقریباً همان چیزی است که در It Takes Two دیده بودیم اما از منظر پیشرفت و تغییرات بازی همچنان بر همان اصول قبلی تکیه کرده است؟ خوشبختانه خیر! گرچه خودم را جز آن دسته از منتقدین وسواسی و سخت‌گیر می‌دانم، اما اعتراف می‌کنم که Split Fiction تماماً از پس انتظارات من برآمد. مثل همیشه حرف اول را طراحی مراحل می‌زنند. تصورش را بکنید؛ پرواز بر روی اژدهاها، موتورسواری در شهر سایبرپانکی و شکست دادن باس فایت‌های جان سخت! پس کلکسیونی از مراحل آن هم در جهان‌های متفاوت پیش روی شما هستند. مثلاً در یک مرحله ممکن است تبدیل به سوسیس شوید، کمی بعد سر از دنیای قرون وسطایی در بیاورید یا در شهرهای معلق سایبرپانکی شناور شوید. من این تنوع را هرگز در صنعت گیم ندیده بودم. نکته جالب‌تر اینجاست که هیچ کدام از این‌ها گیم پلی مشابه هم ندارند. بازی هم در این زمینه هیچ تعارف و رودربایستی با شما نخواهد داشت. یعنی یک جا شما را به میمونی تبدیل می‌کند که باید از روی درختان بپرید و در مرحله دیگر مجبورتان می‌کند با جت پک‌ها مراحلی مشابه سری بازی‌های Crash را به سرانجام برسانید. حتی بخش‌های اکشن هم دارید که در آن باید میو با شمشیر خاصش حساب ربات‌های سر راهش را برسد. خلاصه آن که هر چیزی که بخواهید پیش روی‌تان هست. خصوصاً معماها که شخصاً اعتقاد دارم یک سر و گردن نسبت به It Takes Two سخت‌تر و چالشی‌تر هستند. در نتیجه خودتان را همین الان باید آماده یک کشمکش‌های اساسی با همراه‌تان حین تجربه بازی باشید.

خواندن  هر آنچه که راجع به Split Fiction، بازی جدید سازندگان It Takes Two می‌دانیم!

از خوبی‌ها و تنوع مراحل Split Fiction گفتیم! از این که می‌تواند بیش از 10 ساعت تجربه جذاب و سرگرم کننده آن هم با ارزش تکرار بالا را به تصویر بکشد. اما از شما چه پنهان وقتی بازی را به اتمام می‌رسانید، آنچنان شعف و غرور خاصی در خود احساس نمی‌کنید. یعنی بازی آن‌قدرها هم به گیمر سخت نمی‌گیرد که برای زحمت چندین ساعته خودش فخر و ارزش قائل باشد. به جز معماهای بازی که چالش‌های خاص خودشان را داشتند، گیم پلی در تمامی قسمت‌ها خیلی سخاوتمندانه رفتار می‌کند. گرچه وضعیت چک‌پوینت‌های It Takes Two نیاز به یک بازبینی کلی داشت، اما آش Split Fiction دیگر آن‌قدر شور شده که از دهن می‌افتد. یعنی دائماً در فواصل کم شاهد چک‌پوینت‌هایی هستید که بازی را به یک اثر ساده و سطحی مبدل می‌کند. از طرف دیگر مکانیک‌های گیم پلی آنچنان مبتی بر مهارت و توانایی گیمر نیستند. یعنی فقط هماهنگی و استراتژی دو گیمر برای آن‌ها کافی هستند. مسلماً یکی از نکاتی که باعث شد من مجذوب آثار جوزف فارس خصوصاً A Way Out شوم، تعادل میان ابعاد همکاری و استعداد خود گیمرها بود. بسیاری از قسمت‌های بازی شما حتی اگر یک نابغه با چند دست و پا می‌بودید، باز هم نمی‌توانستید تعدادی از مراحل بازی را رد کنید. این مورد اما متاسفانه آنچنان در Split Fiction به آن توجه نشده. از طرفی بازی هم واقعاً آنچنان چالش برانگیز نیست. پس اگر دو گیمر حرفه‌ای هستید، این شاید خبر بدی برای‌تان باشد که بازی بین شما و یک گیمر کودک چند ساله تفاوت چندانی قائل نمی‌شود. شاید هم اصرار جوزف فارس بر خلق یک داستان گسترده باعث شده تا به جای آن که روایت در اختیار گیم پلی باشد، شاهد فدا شدن المان‌های بازی برای داستان سرایی باشیم. مثلاً من بارها خصوصاً در مراحل زویی شاهد کش‌دار شدن گیم پلی بودم تا بلکه خط داستانی آن بیشتر جا بیافتد.

از شما چه پنهان شخصاً دلم برای طراحان گرافیک Split Fiction می‌سوزد. آن‌ها عملاً در این بازی چنان کاری را کردند که شاید چند تیم حرفه‌ای هم از انجامش عاجز باشد. به هر حال پای کلکسیونی از دنیاهای بصری آن هم با چنین حجمی از تنوع و جزئیات در میان است که من یکی تا به حال نظیرش را تجربه نکرده‌ام. به همین خاطر گرافیک و جلوه‌های بصری بازی Split Fiction به گونه‌ای طراحی شده‌اند که هر لحظه از بازی را به تجربه‌ای بصری و هنری تبدیل می‌کنند. در نتیجه در هر گام از سفرهای خیالی و غیرواقعی خودتان، غرق در یک اقیانوس رنگ و نور می‌شوید. از همه مهم‌تر نورپردازی‌های پیچیده و جزئیات هنری فوق‌العاده، فضایی بی‌نظیر و غنی می‌آفریند به گونه‌ای که هر بخش از بازی به تنهایی می‌تواند به عنوان یک تابلو نقاشی زنده و درخشان به یادگار بماند. برای مثال، در دنیای سایبرپانکی، ترکیب رنگ‌های نئونی و طراحی‌های تخیلی، حس پویا و آینده‌گرای دنیای دیجیتال را به بهترین شکل به تصویر می‌کشد. در دنیای فانتزی نیز با استفاده از رنگ‌های گرم و طراحی‌های الهام‌گرفته از اسطوره‌ها و داستان‌های قدیمی، شاهد فضایی کاملاً متفاوت و جذاب هستیم که بر زیبایی‌شناسی بازی افزوده است. علاوه بر این، بازی به شکلی خلاقانه و بی‌نظیر از حرکات دوربین و تکنیک‌های بصری برای ایجاد تغییرات سریع در فضاهای مختلف استفاده می‌کند. این تغییرات دینامیک که در اغلب مواقع بین دنیای‌های مختلف اتفاق می‌افتد، حس پویایی و هیجان را در بازیکن ایجاد می‌کند و به نوعی هر لحظه از بازی را به یک تجربه ناب و پر از شگفتی بدل می‌سازد. به طور کلی، Split Fiction با استفاده از طراحی‌های هنری چشم‌نواز و گرافیک خارق‌العاده‌اش، تجربه‌ای بصری فراتر از یک بازی ویدئویی معمولی را به بازیکنان هدیه می‌دهد و در خلال هر کدام از دنیاهای خودش جشنواره‌ای از خلاقیت و هنر صنعت گیم را به رخ می‌کشد.

خواندن  هر آنچه که راجع به Split Fiction، بازی جدید سازندگان It Takes Two می‌دانیم!

سخن پایانی

می‌توانم تا ساعت‌ها درباره Split Fiction برای‌تان بگویم و بنویسم. اما حس می‌کنم با این کار هم به شما ظلم کرده‌ام و هم به تیم سازنده بازی! حقیقت امر آن است که دایره لغات نمی‌توانند این حجم از خلاقیت و نبوغ جوزف فارس و تیمش را در خلق یک بازی معرکه ادا کنند. گرچه بازی از منظر گیم پلی و خصوصاً داستان بی‌عیب و نقص نیست، اما همچنان در دل خودش جشنواره‌ای شگفتی‌های هنری و گیم پلی سرگرم کننده و متنوع را جای داده است. حتی می‌توانم بگویم که Split Fiction دیوانه‌وارترین طراحی گیم پلی را در طی سالیان گذشته داشته. از آن دست بازی‌هایی که اگر با دشمن چندین و چند ساله‌ی‌تان هم آن را باز کنید، در انتها به پاس یک تجربه هنرمندانه و لذت بخش دست دوستی خواهید داد. مگر چند بازی در دنیا پیدا می‌شود که همزمان شما را به میمون، سوسیس، اژدهاسوار یا یک جنگجوی سایبرپانکی تبدیل کند؟ شاید باورتان نشود حتی امید ندارم که یک بازی بتواند در آینده جسارت پیاده سازی چنین ایده‌ای را به خودش بدهد.

+ نکات مثبت:

  • معجزه تنوع مراحل
  • طراحی محیط در یک کلام خارق العادست
  • معماهای چالش برانگیز
  • داستان پردازی بی مقدمه و سر راست!
  • تمرکز بیشتر روی همکاری و کار تیمی 
  • بهترین پلتفرمری که تا به حال دیده اید!
  • موسیقی شنیدنی

_ نکات منفی:

  • شخصیت پردازی کم عمق
  • دیالوگ های سطحی و بچگانه
  • تجربه نه چندان چالش برانگیز و گاهاً یکنواخت

نمره: 9 از 10

حسین رضایی

حسین رضایی، نویسنده، روزنامه نگار و منتقد بازی های ویدئویی و حوزه تکنولوژی.

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا