مقالات

آناتومی یک معجزه: چگونه Hollow Knight Silksong صنعت بازی را به زانو درآورد؟

How Did Hollow Knight Silksong Bring The Gaming Industry To Its Knees

در دورانی که صنعت بازی‌های ویدیویی بیش از هر زمان دیگری به یک هیولای شرکتی عظیم و بی‌روح شباهت پیدا کرده، گاهی معجزه‌هایی رخ می‌دهد که تمام معادلات را بر هم می‌زند. معجزه‌هایی که به ما یادآوری می‌کنند در پس تمام کمپین‌های بازاریابی پر زرق و برق، وعده‌های توخالی و مدل‌های درآمدی سودجویانه، هنوز هم جادویی به نام بازی‌سازی وجود دارد. عرضه بازی Hollow Knight: Silksong دقیقاً یکی از همین معجزه‌ها بود. عنوانی که تنها توسط یک تیم سه‌نفره به نام Team Cherry ساخته شد و در روز عرضه، نه تنها قلب میلیون‌ها بازیکن را تسخیر کرد، بلکه زیرساخت‌های دیجیتالی غول‌هایی چون استیم، پلی‌استیشن و نینتندو را نیز به چالش کشید. هجوم بی‌سابقه بازیکنان برای خرید بازی، آن هم در شرایطی که از روز اول روی سرویس گیم‌پس در دسترس بود، فروشگاه‌های دیجیتال را برای ساعاتی از دسترس خارج کرد و با ثبت رکورد بیش از پانصد هزار بازیکن همزمان تنها روی پلتفرم استیم، یک پیام روشن و قاطع را به تمام صنعت مخابره کرد: احترام، هنوز هم قدرتمندترین استراتژی تجاری است.

اما چگونه؟ چگونه یک تیم مستقل کوچک، بدون بودجه‌های چند صد میلیون دلاری، بدون کمپین‌های بازاریابی تهاجمی و بدون تکیه بر مدل‌های درآمدی ضد مصرف‌کننده، به چنین موفقیتی دست پیدا می‌کند که بسیاری از استودیوهای بزرگ AAA تنها می‌توانند خواب آن را ببینند؟ داستان موفقیت Silksong، یک شبه اتفاق نیفتاده است. این داستان، ریشه در فلسفه‌ای عمیق دارد؛ فلسفه‌ای که بر پایه اعتماد متقابل، کیفیت بی‌چون و چرا و مهم‌تر از همه، احترامی بی‌قید و شرط به شعور و وفاداری مخاطب بنا شده است. در این مقاله، قصد داریم این پدیده را کالبدشکافی کنیم و ببینیم تیم چری با چه فرمول جادویی‌ای توانست نه تنها یک بازی فوق‌العاده بسازد، بلکه یک درس بزرگ به صنعتی بدهد که به نظر می‌رسد مسیر خود را گم کرده است. این، داستان آناتومی یک معجزه است.

 فصلی اول: بنیادی استوار بر یک شاهکار؛ میراث Hallownest

آناتومی یک معجزه: چگونه Hollow Knight Silksong صنعت بازی را به زانو درآورد؟

برای درک مقیاس موفقیت Silksong، ابتدا باید به عقب بازگردیم؛ به سال 2017 و به دنیای تاریک، زیبا و بی‌رحم Hollow Knight. در آن زمان، تیم چری با عرضه اولین بازی خود، دنیایی را خلق کرد که تا سال‌ها در ذهن و خاطره بازیکنان حک شد. Hallownest، قلمرویی وسیع از حشرات و قهرمانان فراموش‌شده، تنها یک پس‌زمینه برای یک بازی اکشن پلتفرمر نبود؛ بلکه یک شخصیت زنده، نفس‌گیر و پر از رمز و راز بود. Hollow Knight یک کلاس درس در طراحی بازی بود. از کنترل‌های دقیق و پاسخگو گرفته تا سیستم مبارزات چالش‌برانگیز اما منصفانه، از طراحی مراحل پیچیده و در هم تنیده سبک مترویدوینیا تا سبک هنری دست‌کش و موسیقی متن وهم‌آلود و فراموش‌نشدنی‌اش، همه و همه نشان از وسواس و عشقی داشت که سازندگان در تک‌تک پیکسل‌های بازی تزریق کرده بودند.

موفقیت Hollow Knight حاصل یک کمپین بازاریابی ویروسی یا حمایت یک ناشر بزرگ نبود؛ موفقیت آن کاملاً ارگانیک و از طریق دهان به دهان شدن میان بازیکنان شکل گرفت. بازیکنان، بازی را تجربه می‌کردند، شیفته دنیای عمیق و گیم‌پلی بی‌نقص آن می‌شدند و آن را به دوستان خود توصیه می‌کردند. این بازی به یک استاندارد طلایی در میان عناوین مستقل تبدیل شد و نشان داد که کیفیت، به خودی خود، قدرتمندترین ابزار بازاریابی است. تیم چری با عرضه بسته‌های الحاقی رایگان و محتوای پس از عرضه، این رابطه را مستحکم‌تر کرد و به جامعه هواداران خود نشان داد که برای آن‌ها چیزی فراتر از یک مشتری است. این میراث، این اعتماد و این جامعه هواداری وفادار، زمینی بود که بذر Silksong در آن کاشته شد. انتظارات برای Silksong از آسمان نازل نشده بود؛ بلکه نتیجه مستقیم سال‌ها کار بی‌نقص، احترام و ارائه ارزشی بود که تیم چری با اولین بازی خود به جا گذاشته بود. آن‌ها قبلاً وفاداری خود را به بازیکنان ثابت کرده بودند و حالا، بازیکنان آماده بودند تا این وفاداری را به هر شکلی که می‌توانستند، جبران کنند.

 فصل دوم: فلسفه توسعه؛ هنر ارزش‌آفرینی در عصر سودجویی

آناتومی یک معجزه: چگونه Hollow Knight Silksong صنعت بازی را به زانو درآورد؟

بیایید با خودمان صادق باشیم. صنعت بازی‌های ویدیویی در سال‌های اخیر، مسیری نگران‌کننده را طی کرده است. بسیاری از شرکت‌های بزرگ، به جای تمرکز بر خلق یک اثر هنری کامل، به دنبال راه‌هایی برای استخراج حداکثری پول از جیب بازیکنان هستند. بازی‌هایی که به صورت نیمه‌کاره و پر از باگ عرضه می‌شوند با این وعده که در آینده درست خواهد شد، محتوای مهمی که از بازی اصلی حذف شده تا در قالب بسته‌های الحاقی پولی فروخته شود، و سیستم‌های ریزتراکنش (Microtransactions) که تعادل بازی را به نفع کسانی که بیشتر پول خرج می‌کنند، بر هم می‌زنند؛ این‌ها به رویه‌هایی عادی در صنعت تبدیل شده‌اند. در چنین فضایی، فلسفه توسعه تیم چری نه تنها تحسین‌برانگیز، بلکه انقلابی به نظر می‌رسد.

جالب است بدانید که Silksong در ابتدا قرار بود تنها یک بسته الحاقی برای Hollow Knight باشد که در آن بازیکنان کنترل شخصیت محبوب Hornet را بر عهده می‌گرفتند. یک شرکت سودجوتر، ممکن بود همین DLC را در قالب یک بازی کوچک و مستقل با قیمتی نسبتاً بالا عرضه کند تا از هیجان موجود نهایت استفاده را ببرد. اما تیم چری مسیر دیگری را انتخاب کرد. آن‌ها متوجه شدند که ایده‌هایشان برای این بسته الحاقی، بسیار بزرگ‌تر از آن است که در قالب یک DLC بگنجد. پس تصمیم گرفتند آن را به یک دنباله کامل تبدیل کنند؛ یک بازی جدید که طبق تمام گزارش‌ها، از هر نظر وسیع‌تر، عمیق‌تر و بزرگ‌تر از بازی اصلی است. این تصمیم، یک پیام قدرتمند داشت: ما به دنبال سود سریع نیستیم؛ ما به دنبال خلق بهترین تجربه ممکن برای شما هستیم.

آن‌ها این بازی عظیم را با یک قیمت بسیار منصفانه عرضه کردند. هیچ خبری از نسخه‌های Deluxe، Ultimate یا Collector’s Edition با محتوای انحصاری در روز عرضه نبود. هیچ خبری از Season Pass یا Battle Pass نبود. شما یک بازی کامل و بی‌نقص را خریداری می‌کنید؛ یک محصول که حاصل سال‌ها تلاش و عشق است. این رویکرد، در تضاد کامل با رویه رایج صنعت قرار دارد. تیم چری به جای اینکه به مخاطب خود به چشم یک کیف پول نگاه کند، به او به چشم یک شریک نگاه می‌کند. آن‌ها با ارائه یک محصول باارزش، به بازیکن احترام می‌گذارند و بازیکن نیز در پاسخ، با حمایت بی‌دریغ خود، این احترام را جبران می‌کند. این همان رابطه‌ای است که بسیاری از شرکت‌های بزرگ آن را فراموش کرده‌اند؛ یک رابطه بر پایه ارزش‌آفرینی، نه سودجویی. موفقیت تجاری Silksong، حتی با وجود حضورش در گیم‌پس، اثبات می‌کند که اگر محصولی باکیفیت و کامل ارائه دهید، بازیکنان با کمال میل برای حمایت از شما و هنر شما، پول خرج خواهند کرد.

 فصل سوم: قدرت سکوت؛ استراتژی بازاریابی علیه هیاهو

آناتومی یک معجزه: چگونه Hollow Knight Silksong صنعت بازی را به زانو درآورد؟

یکی دیگر از جنبه‌های شگفت‌انگیز پدیده Silksong، استراتژی بازاریابی آن بود؛ یا بهتر است بگوییم، ضد-بازاریابی. در عصری که شرکت‌ها میلیون‌ها دلار صرف کمپین‌های تبلیغاتی چند ماهه، تریلرهای سینمایی پر زرق و برق، و حضور سلبریتی‌ها برای معرفی بازی‌هایشان می‌کنند، تیم چری تقریباً همیشه ساکت بود. چرخه توسعه Silksong به یک شوخی تکراری در میان جامعه گیمرها تبدیل شده بود. با هر رویداد Nintendo Direct یا The Game Awards، امیدها برای دیدن تریلری جدید از بازی زنده می‌شد و در اکثر مواقع، این امیدها با سکوت تیم چری پاسخ داده می‌شد.

این سکوت طولانی، می‌توانست برای هر بازی دیگری کشنده باشد. اما برای Silksong، این سکوت به قدرتمندترین ابزار بازاریابی تبدیل شد. چرا؟ چون این سکوت، ناشی از عدم اطمینان یا مشکلات توسعه نبود؛ بلکه ناشی از اعتماد به نفس بود. تیم چری نیازی نداشت که هر چند ماه یکبار با یک تریلر پر زرق و برق به مخاطبانش یادآوری کند که ما هنوز وجود داریم! آن‌ها می‌دانستند که محصولی که در دست ساخت دارند، به قدری باکیفیت است که به محض عرضه، خودش حرفش را خواهد زد. آن‌ها نیازی به ساختن یک قطار هایپ مصنوعی نداشتند، چون قطار هایپ Silksong سال‌ها بود که توسط خود جامعه هواداران، با سوخت عشق و انتظار، به حرکت درآمده بود.

این استراتژی دو مزیت بزرگ داشت. اولاً، از دادن وعده‌های بزرگ و توخالی جلوگیری کرد. ما هرگز مصاحبه‌ای از تیم چری ندیدیم که در آن ادعاهایی فراتر از واقعیت مطرح شود. آن‌ها هرگز نگفتند که قرار است صنعت را متحول کنند یا بهترین بازی تاریخ را بسازند. آن‌ها فقط بازی را نشان می‌دادند، و اجازه می‌دادند کیفیت خود بازی صحبت کند. این رویکرد، ریسک ناامیدی پس از عرضه را به حداقل رساند. ثانیاً، زمانی که آن‌ها بالاخره تاریخ عرضه را اعلام کردند، همه می‌دانستند که این تاریخ، قطعی است. خبری از تأخیرهای چندباره که اعتماد بازیکنان را از بین می‌برد، نبود. آن‌ها زمانی تاریخ را اعلام کردند که صد در صد از محصول خود مطمئن بودند. در نهایت، بزرگ‌ترین کمپین بازاریابی Silksong، خود بازی Hollow Knight و سکوت معنادار سازندگانش بود. این سکوت، نه تنها هیجان را زنده نگه داشت، بلکه این پیام را مخابره کرد: ما در حال کار هستیم. به ما اعتماد کنید. زمانی که آماده شد، شما اولین کسانی خواهید بود که خبردار می‌شوید. و این اعتماد، به شکلی باورنکردنی پاسخ داده شد.

 فصل چهارم: رابطه‌ای همزیستانه، نه خصمانه

آناتومی یک معجزه: چگونه Hollow Knight Silksong صنعت بازی را به زانو درآورد؟

رابطه میان یک توسعه‌دهنده و جامعه هوادارانش، می‌تواند به دو شکل تعریف شود: خصمانه یا همزیستانه. در مدل خصمانه، که متأسفانه در بخش بزرگی از صنعت رایج است، توسعه‌دهنده به دنبال راه‌هایی برای فروختن هرچه بیشتر محصول به جامعه است و جامعه نیز با دیدی منتقدانه و بی‌اعتماد، به دنبال ایرادات و مشکلات می‌گردد. این موضوع در واقع یک جنگ دائمی بر سر پول و اعتماد است.

تیم چری اما مدلی همزیستانه را بنا نهاد. آن‌ها هرگز از ابراز علاقه و اشتیاق بی‌پایان طرفدارانشان خسته یا عصبانی نشدند. آن‌ها هرگز جامعه خود را به خاطر پرسیدن مداوم درباره تاریخ عرضه، مسخره نکردند. در مقابل، جامعه هواداران نیز با وجود سکوت‌های طولانی، هرگز به طور کامل از این تیم ناامید نشد. این یک درک متقابل بود. طرفداران می‌دانستند که این تیم کوچک سه‌نفره، در حال کار بر روی پروژه‌ای عظیم و پر از جزئیات است و این کار، زمان می‌برد. آن‌ها ترجیح می‌دادند یک بازی کامل و بی‌نقص را با تأخیر دریافت کنند تا یک محصول عجولانه و نیمه‌کاره را سر وقت.

این رابطه همزیستانه، فراتر از توسعه بازی نیز ادامه داشت. تیم چری هرگز سعی نکرد با فروش کالاهای تجاری به شکل تهاجمی، از این عشق و علاقه سوءاستفاده کند. هر محصولی که عرضه می‌شد، باکیفیت و با احترام به دنیای بازی بود، نه یک تلاش مذبوحانه برای کسب درآمد بیشتر. این احترام متقابل، این درک مشترک و این صبر، فضایی را ایجاد کرد که در آن، بازیکنان خودشان به بزرگ‌ترین مبلغان بازی تبدیل شدند. آن‌ها نه تنها مشتری، بلکه شریک این سفر بودند. به همین دلیل است که در روز عرضه، میلیون‌ها نفر نه تنها برای تجربه یک بازی جدید، بلکه برای حمایت از یک تیم که سال‌ها به آن‌ها احترام گذاشته بود، صف کشیدند. خرید Silksong برای بسیاری، یک بیانیه بود؛ بیانیه‌ای علیه رویه‌های غلط صنعت و حمایتی از یک رویکرد درست و انسانی.

 نتیجه‌گیری: درسی برای یک صنعت بیمار

آناتومی یک معجزه: چگونه Hollow Knight Silksong صنعت بازی را به زانو درآورد؟

موفقیت خیره‌کننده Hollow Knight Silksong یک اتفاق تصادفی نیست. این موفقیت، نتیجه نهایی یک فلسفه استوار و قابل احترام است. فلسفه‌ای که می‌گوید اگر یک محصول فوق‌العاده باکیفیت بسازید، اگر به مخاطب خود به چشم یک انسان هوشمند و نه یک منبع درآمد نگاه کنید، اگر با صداقت و شفافیت (حتی در قالب سکوت) با آن‌ها رفتار کنید، و اگر یک رابطه بر پایه اعتماد متقابل بنا کنید، نیازی به ترفندهای کثیف صنعت نخواهید داشت. موفقیت، خودش به دنبال شما خواهد آمد.

تیم چری با یک تیم سه‌نفره، کاری را انجام داد که شرکت‌هایی با هزاران کارمند و بودجه‌های نجومی از انجام آن عاجزند: آن‌ها اعتماد ما را جلب کردند. Silksong نه تنها یک بازی ویدیویی استثنایی است، بلکه یک چراغ راهنما برای یک صنعت بیمار است. این بازی به همه یادآوری می‌کند که در قلب این تجارت، باید یک اصل ساده وجود داشته باشد: یک بازی‌ساز، هنر، عشق و زمان خود را در قالب یک بازی ارائه می‌دهد و بازیکن، در مقابل، با کمال میل پول، زمان و تحسین خود را برای حمایت از آن هنر، تقدیم می‌کند. تیم چری این معامله مقدس و فراموش‌شده را دوباره زنده کرد. آن‌ها فقط یک بازی نفروختند؛ آن‌ها ثابت کردند که در دنیای پر از هیاهوی شرکت‌ها، صدای کیفیت و احترام، از هر فریاد دیگری بلندتر است.

OHAM

یک گیمر معمولی که ویدیوگیم را نه تنها به چشم سرگرمی، بلکه همیشه به چشم یک مأمن می‌دیده. مأمنی که همچون پناهگاه‌های اتمی دنیای فال‌آوت، از روح شما در برابر سختی‌های زندگی محافظت می‌کند و به دنیای خاکستری‌ای که در آن زندگی می‌کنیم، رنگ تازگی ‍‌می‌بخشد. البته این دیدگاه من نسبت به ویدیوگیم، ریشه در کودکی‌ام دارد. جایی که همواره در آن مشغول خیال‌پردازی بودم و سعی می‌کردم با مطالعه ادبیات مخصوص کودک و نوجوان، خود را راهی ماجراهایی خیالی کنم و به کمک قوه تخیلم، در این اوهام شناور باشم. در واقع به سبب مطالعه همین آثار ادبی بود که توانستم قدرت نگارش خود را تقویت کرده و از این استعداد، در راه خلق و تولید محتوا استفاده کنم. محتواهایی که از روح خیال‌پردازم جاری شده و با علاقه‌ جوشانم به ویدیوگیم، جهت داده می‌شوند تا در قلب گیمرهایی همچون خودم جای بگیرند و آن‌ها را بیش از پیش با این صنعت جذاب و بعضا بی‌رحم آشنا کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا