
شاید خیلیهایمان فیلم King Kong محصول سال 1933 را ندیده باشیم. شاید حتی دیدنش در چنین برههای با جلوههای خندهدار و محضک آن زمان، چندان منطقی به نظر نرسد، اما حداقلش این را میدانیم اگر این روزها ژانر هیولایی به نان و نوایی رسیده دقیقاً همهاش را مدیون همین یک فیلم سیاه و سفید مقوایی قرن پیش است. از آن زمان فیلمهای زیادی از این هیولای کریه المنظر بارها ساخته شدهاند. خصوصاً بازسازی معرکه پیتر جکسون از این فیلم که شاید یکی از درخشانترین آثار این ژانر باشد. اما در دهه اخیر، فرانچایز Kong بخشی از یک دنیای سینمایی بزرگتر به نام MonsterVerse شده است. پروژهای بزرگ و جاه طلبانه که توسط Legendary Pictures آغاز شد و شامل فیلمهایی مانند Godzilla، Kong: Skull Island و Godzilla vs. Kong است. طبیعتاً هدف از چنین کاری ایجاد یک اکوسیستم سینمایی گسترده بود تا بلکه به موجب آن هیولاهای کلاسیک با یکدیگر تعامل داشته باشند و داستانهایشان به شکل یک روایت مشترک پیش برود. حداقل تا به این لحظه چنین پروژههای بزرگی به ثمر نشستهاند و از نظر بازخورد مخاطبین و منتقدین هم با اقبال خوبی همراه بودهاند. به همین خاطر کار ساخت یک بازی ویدئویی با همین حال و هوا در دستور کار استدیوی بازیسازی 7Levels قرار گرفت. پروژهای کم هزینه و مستقل از دیگر عناوین این سری که در همان دنیای MonsterVerse جریان دارد. اما آیا این که بازی توانسته در برآورده کردن انتظارات موفق باشد یا خیر را در ادامه و با نقد و بررسی بازی Kong: Survivor Instinct با جزئیات بیشتری بررسی خواهیم کرد. برای مشاهده ادامه مطلب با وب سایت تک سیرو همراه باشید.
Kong: Survivor Instinct همان ابتدای کار سراغ کلیشههای نخنما شدهی داستانی میرود. یعنی در حالی که حداقل انتظار میرفت سازندگان شاکله داستانی به مراتب متفاوتتری از تمام آثار سینمایی و گیمینگ این فرانچایز ارائه دهند، باز هم محصول حول و حوش همان ایدهی تکراری نجات جان خانواده در دل بحرانها و حمله تایتانها روایت میشود. ماجرا از این قرار است که کاراکتر اصلی بازی یعنی دیوید برای پیدا کردن دخترش درست در زمانی که Kong و دیگر تایتانها در شهر جولان میدهند دست به کار میشود. عجیب است که بعد از گذشت این همه زمان هنوز نویسندگان جسارت پیاده کردن یک ایده داستانی متفاوتی ندارند. یالااقل اگر تصمیم به چنین روایتی گرفتند، حداقل باید آن را در چارچوب استانداردهای خوب این روزهای صنعت گیم تعریف کنند. شوربختانه Kong: Survivor Instinct نه تنها در شاکله داستانی حسابی لنگ میزند، بلکه در روایت و شخصیت پردازی هم حرف خاصی برای گفتن ندارد. به عنوان مثال شخصیت دیوید عملاً هیچ عمق شخصیتی که مخاطب را به همزادپنداری وادار کند، ندارد. دلیلش هم مشخص است؛ تیم نویسنده نه دیالوگ درست و حسابی برای وی نوشتهاند و نه حتی در کاتسینها ذرهای احساسات و حب به خانواده در وی دیده میشود. انگار که فقط وجود دختر او در داستان صرفاً یک بهانه دم دستی و ساده برای پیشبرد بازی است تا این که روی جنبههای رابطه پدر و دختر مانور دهد. هر چه قدر هم که بازی جلوتر میرود، بیشتر از قبل ریتم خودش را از دست میدهد. گاهی مواقع شاید اندک تلاشهایی برای بهبودی داشته باشد، اما نتیجه از چارچوب این تلاش خارج نمیشود. مسلماً اگر تیم سازنده همین ایده کلیشهای را با شاخ و برگ بیشتری به تصویر میکشید میتوانست حداقل از نظر داستانی مخاطب را ارضا کند اما در واقعیت تا آخرین دقایق تجربه بازی از عذاب دادن گیمر پا پس نمیکشد.
Kong: Survivor Instinct قرار نیست یک اثر ساختارشکن یا نوآورانه باشد. سازندگان سعی کردهاند تا حد ممکن به هر بازی شناخته شده این سبک دست درازی کند و عناصری را وام بگیرد. مثل یک معجون پر و پیمان که یکجاهایی باب طبع هست و خیلی اوقات هم نه! در نگاهی کلی بازی مترویدوانیای دو و نیم بعدی است که بیشتر سعی دارد حول محور عناصر کلاسیک پلتفرمر گیم پلی را تعریف کند. یعنی مثل بسیاری از بازیهای این سبک، پریدن، گرفتن لبهها، هل دادن اشیا و حل یک سری پازلهای محیطی هستند که حرف اول و آخر را میزنند. بازی از یک سو تلاش داشته عناصر واقع گرایانه را به تصویر بکشد و از سوی دیگر برای اجرای چنین خواستهای مشخصاً ابزار و توان کافی نداشته است. به عنوان مثال انیمیشنهای به طرز عجیبی یکنواخت و بسیار خشک هستند. یعنی آن نرمی و روانی که یک بازی پلتفرمر دو بعدی باید داشته باشد از گیمر دریغ میشود. حتی پاسخدهی کاراکتر به دستورهای گیمر هم خیلی کند و بسیار پرباگ است. آنقدر که بسیاری از اوقات دستورات پرش و خیلی از المانهای حرکتی را حتی نصفه و نیمه اتجرا میکند. به همین خاطر به جای آن که اثری مهیج باشد، یک آزمون صبر است.
طرفدار امروز سبک پلتفرمر با آنهایی که چند پیراهن بیشتر پاره کردهاند، از نظر سلیقه فرسنگها تفاوت دارند. مخاطب قدیمی، خصوصاً آنهایی که با Super Mario، Sonic و دیگر عناوین مطرح این سبک بزرگ شدهاند، عملاً به هسته اصلی گیم پلی بها میدهند. در عوض گیمرهای نسل جدید بیشتر از هر چیزی به عناصر تعاملی و دنیای بازی توجه دارند. خوشبختانه Kong: Survivor Instinct حداقل روی کاغذ ابزار لازم برای برآورده کردن انتظارات هر دو طرف را دارد. یعنی ساختار و کلیات آن مشابه خیلی از بازیهای پلتفرمر کلاسیک است و از سوی دیگر از تعامل با محیط و جنبههای جزئیتر هم غافل نشده است. به عنوان مثال در جریان بازی یک دستگاه چندمنظوره با نام Orca Σ معرفی میشود که کارایی آن به کل جریان بازی را متحول میکند. در سادهترین توضیح این دستگاه میتوان گفت که به جمعآوری سیگنالهای بیولوژیکی تایتانها، نمایش نقشه و مسیرهای بازی و ذخیره اطلاعات داستانی استفاده میشود. در نهایت امر این ابزار به بازیکن کمک میکند آیتمها را پیدا کند، مسیر پیشروی را مشخص کند و با جزئیات بیشتری درباره دشمنان و دنیای بازی آشنا شود. ایده پشت این مکانیک جالب و منحصر به فرد است اما متاسفانه ضعفهای کلیدی بازی خصوصاً از منظر طراحی مراحل و دنیای بازی تمام تلاشهای تیم سازنده برای خلق چنین دستگاهی را ضایع میکند. به طرز ملموسی، نقشهها و مراحل بازی با وجود داشتن پتانسیل بالایی که دارند، در عمل اغلب تکراری و خطی طراحی شدهاند. مسیرها معمولاً محدودند و بسیاری از اوقات دست و پای گیمر را برای پیشروی میبندند. طبیعتاً این امر باعث کاهش حس آزادی و انگیزه برای بازگشت به مناطق قبلی میشود، مخصوصاً که سیستم فست تراول محدودیتهای زیادی دارد و دسترسی سریع به بخشهای مختلف نقشه را دشوار میکند. با وجود چنین ایراداتی همچنان بخش کاوش بازی لذت بخش است. یعنی همچنان محیطهای تخریبشده و پرجزئیات حس حضور در یک شهر ویرانشده توسط تایتانها را به خوبی منتقل میکنند. از همه مهمتر پازلها و معماهای بازی هم به نوبه خودشان نیمکرههای مغز را با هم به کار میاندازند و حداقل از این نظر گیمر به تکاپو میافتد.
شما که غریبه نیستید، Kong: Survivor Instinct اگر صرفاً یک اثر پلتفرمر دو و نیم بعدی میبود، عملاً در بازار پرالمان و متنوع این سبک حرفی برای گفتن نداشت. پس طبیعی است که سازندگان بخشهایی از بازی را به مراحل اکشن اختصاص دهند که اتفاقاً در این زمینه هم توانایی برآورده کردن انتظارات را ندارند. به صورت کلی بخش اکشن و سیستم مبارزات در Kong: Survivor Instinct خیلی ساده و سطحی طراحی شده است. یعنی بنای آن بر پایه ضربات ساده، جاخالی و دفع حملات بنا است. این طراحی میتواند برای گیمرهایی که به دنبال تجربهای بدون پیچیدگی هستند کافی باشد، اما از دید یک منتقد یا بازیکن حرفهای، مبارزات فاقد عمق و تنوع لازم برای درگیر کردن گیمر هستند. حتی دشمنان هم معمولاً الگوریتمهای رفتاری سادهای دارند و با الگوهای ثابت حمله میکنند، بهطوری که پس از چندین بار رویارویی، پیشبینی حرکات آنها آسان میشود. این موضوع باعث میشود اکشن بازی بعد از مدتی حس یکنواختی پیدا کند و انگیزه بازیکن برای ادامه جریان بازی کاهش یابد. طبیعتاً بعد از مدتی تصمیم گرفتن درجه بازی را سختتر کنم اما باز هم تفاوت چندانی در هوش مصنوعی دشمنان یا چالشهای پیش رو حاصل نمیشد. با تمام این تفاسیر، همچنان اصلیترین مشکل بخش اکشن بازی، ترکیبهای حرکتی محدود و فقدان مهارتهای قابل ارتقاست. از سوی دیگر، طراحی دشمنان نیز نیازمند توجه بیشتری و حداقل روی کاغذ باید هم تنوع بیشتری میداشتند و هم این که باس فایتهای چالش برانگیزی هم سر راه گیمر قرار میگرفتند. در نهایت امر بخش اکشن بازی نه تنها هیچ کمکی به جریان گیم پلی نمیکند، بلکه با چند و چون بسیار ساده و دم دستیاش عملاً حکم برای رفع تکلیف در بازی گنجانده شده است.
Kong: Survivor Instinct کلاً بازی متناقضی است. یعنی یکجاهایی روزنه امید را در دلتان زنده میکند و کمی بعد با پتک به جان آن میافتد. این قاعده برای بخش بصری و گرافیکی بازی هم صدق میکند. یعنی ما هم لحظات درخشان بصری داریم و هم ضعفهای قابل توجهی که شیرینی این جلوههای جذاب را به بیراهه میکشد. محیطهای ویرانشده، خیابانهای تاریک و ساختمانهای فرو ریخته این بازی یکی از جذابترین تجربیاتی است که احتمالاً امسال در سبک دو بعدی تجربه خواهید کرد. به خصوص این که بازی با موتور قدرتمند Unreal Engine طراحی شده و مسلماً از نظر جزئیات بصری هم حرفهای زیادی برای گفتن دارد. به عنوان مثال کیفیت دقیق بافتها، سایهزنی استادانه، نورپردازی معرکه و پالت رنگی سرد و خاکستری بازی درست مثل یک بوم نقاشی هنر تیم سازنده را تداعی میکند. در این بین، طراحی تایتانها جلوهای چشمنواز دارد؛ Kong با قامت عظیم و جزئیاتی ستایشبرانگیز و حرکاتی که ترکیبی از قدرت و سنگینی را بازتاب میدهد، حضور خود را با اقتدار اعلام میکند. با این حال همانطور که در ابتدای نقد هم اشاره کردیم، بازی در ارائه انیمیشنهای واقع گرایانه حسابی لنگ میزند. حتی طراحی کاراکترها هم چنگی به دل نمیزنند. عملاً هم بازی کات سین کلیدی که بتواند نقطه عطف داستانی و سینماتیک آن باشد هم ندارد. ماجرا اما زمانی عجیبتر میشود که در بسیاری از صحنههای شلوغ و سنگین بازی افت فریم به شکل ملموسی گریبانگیر گیمر میشود. اما باز جای شکرش اقیست که تیم سازنده حداقل از نظر طراحی محیطی و تنوع آن خساست را کنار گذاشتهاند و در کنار واقع گرایی خوبشان ارزشهای بصری بازی را دوچندان کردهاند. ناگفته نماند که در کنار جلوههای بصری، موسیقی متن بازی با ترکیب ملودیهای حماسی و تنشآلود، بهخوبی فضای پساآخرالزمانی را به تار و پود گیمرها منتقل میکند و حداقل از این نظر برای لحظاتی قلب گیمرها را به تپش میاندازد.
سخن پایانی
Kong: Survivor Instinct ایدههای جذابی در سر دارد و اتفاقاً پتانسیلش برای دستیابی به چنین امیالی هم بالاست، اما در عمل محصول پیش روی ما نتوانسته از داشتههایش به خوبی بهره ببرد. سازندگان با هدف ارائه یک معجون غنی از المانهای اکشن، پلتفرمر و مترویدوانیا وارد میدان شدهاند، اما نتیجه نهایی به جای یک تجربه یکپارچه و کامل، بیشتر شبیه یک ساختمان نیمهکاره است که پیمانکارش فقط پز نقشه آن را میدهد. گرچه بازی سعی کرده هم طرفداران کلاسیک سبک پلتفرمر و هم گیمرهای نسل جدید را ارضاء کند اما شوربختانه با ساختارهای دست و پا شکسته خودش هر دو طیف مخاطبین را از دست میدهد. گیم پلی خشک، کم تنوع و بهدور از هیجان بازی در کنار داستان پردازی بسیار کلیشهای و شخصیت پردازی سطحی باعث شده تا درصد بسیار کمی از گیمرها بتوانند به تمام کردن مراحل آن حتی فکر کنند. با این حال میتوان به آینده این سری خوشبین بود. ایدهها هنوز هم جذاب هستند و اگر بهای بیشتری به آنها داده شود، چه بسا در نسخههای بعدی شاهد آثار پختهتر و جذابتری باشیم. اما تا آن زمان تجربه Kong: Survivor Instinct برای عموم گیمرها توصیه نمیشود. مگر آن که خورهی سبک پلتفرمر باشید که حتی در آن صورت هم با ارفاق میتوانید بازی را تحمل کنید.
نکات مثبت:
- طراحی محیط متنوع و تاثیرگذار
- تعقیب و گریزهای نفسگیر
- کار با Orca Σ لذت بخش است!
- القای حس نوستالژیک فیلمهای قدیمی
نکات منفی:
- داستان کلیشهای و شخصیت پردازی ضعیف
- مبارزات سطحی و تکراری
- انیمیشنهای خشک و مصنوعی
- اجرای کند دستورات حرکتی
- افت فریم در صحنههای شلوغ و سنگین