مقالات

بهترین بازی سال 2025؛ نگاهی به نامزدهای احتمالی

Best Game Of 2025: A Look At Potential Candidates

دروغ که نداریم! تا همین چند وقت پیش نه برنامه‌ای و نه حتی میلی برای نگاشتن چنین مطلبی وجود نداشت. اصولاً طرح علامت سوال برای بهترین بازی سال آن هم در همان سالی که قرار بود GTA 6 منتشر شود، از مهمل‌ترین کارهایی بود که یک نویسنده می‌توانست انجام دهد و چه بسا هتک حرمتی بخشش ناپذیر در قبال محبوب‌ترین بازیساز حال حاضر صنعت گیم یعنی Rockstar قلمداد می‌شد. اما چرخ گردون بار دیگر خلاف میل ما چرخید و با اعلام رسمی Take Two، قطعی‌ترین و تنها گزینه کسب جایزه بهترین بازی سال 2025 یعنی GTA VI تا سال آینده میلادی به تاخیر افتاد. حالا ما ماندیم و یک مشت بازی که حتی در رویای‌شان هم تصور نمی‌کردند روزگاری شانس بهترین بازی سال را داشته باشند. مثل همان بازیکن فوتبالی که به گوشه نیمکت میخکوب شده، اما بخت در خانه‌اش را می‌زند و بازیکن فیکس ترکیب اصلی مصدوم می‌شود. اصولاً چنین توصیفی به معنای تجربه بد دیگر عناوین سال 2025 نیست؛ ابداً! اتفاقاً از نظر عناوین جذاب و خوب یک پوزخند نمکین به سال گذشته هم می‌زند. حتی رقابت هم به مراتب نزدیک‌تر از دوره‌های پیشین است و احتمالاً هیچ کسی نمی‌تواند یک احتمال بالا برای عنوان مورد علاقه‌اش کنار بگذارد. با این وجود در این مطلب در تک سیرو قصد داریم نگاهی به جدی‌ترین گزینه‌های کسب جایزه بهترین سال 2025 بندازیم. صدالبته همچنان بازی‌های زیادی سر راه‌مان هستند که به زودی منتشر خواهند شد. با این حال تا همینجا هم عناوین قابل توجهی توانستند در قامت چنین چایزه‌ای قد علم کنند. برای مشاهده ادامه مطلب با وب سایت تک سیرو همراه باشید.

Clair Obscur: Expedition 33

ژانر نقش آفرینی آن‌قدر در سال‌های اخیر زیر پر و بال صنعت گیم را گرفت که دست آخر چیزی جز چند اثر کلیشه‌ای و شبیه به هم از آن باقی نمانده بود. اما Clair Obscur: Expedition 33 با دم مسیحایی خودش دوباره روح این سبک بی‌بدیل را زنده کرد. آن هم نه توسط یک تیم بزرگ با بودجه چندان، بلکه صرفاً به خاطر تلاش یک تیم 33 نفره کوچک با بودجه نه چندان قابل توجه این موفقیت بزرگ رقم خورده است. جایی که استودیوی فرانسوی Sandfall Interactive، با ترکیب جسورانه‌ی مبارزات نوبتی کلاسیک و واکنش‌های لحظه‌ای، مرز میان تاکتیک و هیجان را در ژانر نقش‌آفرینی جابه‌جا می‌کند. شاید تا پیش از تجربه Clair Obscur: Expedition 33 تقریباً‌ همه‌ی‌مان روی این موضوع اتفاق نظر داشتیم که دیگر مبارزات نوبتی نمی‌تواند جور یک بازی نقش آفرینی مدعی را به دوش بکشد، اما این عنوان نه تنها خلافش را ثابت کرد بلکه حالا بسیاری از سازندگان را برای به کارگیری این ژانر هم وسوسه کرده است. صدالبته دلایل موفقیت بازی Clair Obscur: Expedition 33 صرفاً به گیم پلی آن محدود نمی‌شود. ما در عمل شاهد یکی از چشم‌نوازترین و بی‌نظیرترین تجربه‌های بصری سال 2025 هستیم که به لطف موتور پرقدرت Unreal Engine هیچ کم و کسر گرافیکی ندارد و حتی فراتر از انتظارات گیمرها عمل می‌کند. اتفاقاً داستان بازی هم معرکه است! ماجرا از جایی شروع می‌شود که هر سال یک نقاش مرموز با خلق یک اثر هنری عجیب جان گروهی از مردم را می‌گیرد. از بخت بعد شخصیت مهم و اصلی بازی همان ابتدای داستان وارد چرخه مرگ می‌شود و در نهایت سایر افرادی که قرعه مرگ به نام‌شان افتاده باید برای شکستن این چرخه اقدام کنند. نقطه عطف داستانی بازی اما جایی رقم می‌خورد که شما را بین تراژدی و انتخاب‌های سخت و تاثیرگذار رها می‌کند. یک بی‌رحمی عجیب و غریب که در کنار روایت معرکه داستان بازی شما را تا آخرین دقایق تجربه بازی پای پلتفرم‌تان میخکوب می‌کند. ماحصل تمام این موارد یک اثر شاهکار و یا حتی فراتر از آن است. چه بسا اگر اتفاق خاصی رقم نخورد، جایزه بهترین بازی سازی به این استدیوی فرانسوی هم برسد. استدیویی که ثابت کرد می‌توان با کمترین ادعا و هزینه، اوج هنر و خلاقیت را به تصویر کشید.

خواندن  جشنواره شگفتی‌ها؛ بازی‌های احتمالی مراسم The Game Awards 2024

Blue Prince

امسال سال فرانسوی‌هاست! این بار اما نوبت به استدیوی جویای نام Ghost Factory و عنوان معرکه‌اش یعنی Blue Prince رسیده است که احتمالاً نه اسمش را دیده‌اید و نه شنیده‌اید. اما محصولی که آن‌ها خلق کردند یکی از عجیب‌ترین و شورانگیزترین تجربه‌های امسال و حتی نسل نهم است. Blue Prince با شما تعارف ندارد؛ از همان ابتدای بازی هم به قدری مرموز و عجیب است که حتی شرلوک هولمز و دار و دسته‌اش هم نتوانند از دل راهروهای پرپیچ و خم و تاریک آن سرنخی پیدا کنند. داستان بازی بعد از مرگ پدر کاراکتر اصلی آغاز می‌شود. کاراکتری که حالا یک عمارت مرموز با نام Mount Holly را به ارث برده و بدش نمی‌آید برای یکبار هم که شده با آن ملاقات کند. همانطور که احتمالاً حدس زده‌اید روایت بازی بیشتر حول محور اکتشافات خود گیمر و از طریق دست نوشته‌ها یا سرنخ‌ها انجام می‌شود. اما ای‌کاش تمام ماجرا همینقدر ساده بود. داستان زمانی عجیب می‌شود که با جزئیات بیشتر این عمارت روبرو می‌شوید. در ظاهر امر ما با یک ساختمان پر از اتاق‌ و راهروهای تنگ و عجیب سر و کار داریم که از بخت بد دائماً شکل و شمایل داخلی‌اش هم عوض می‌شود. دست بر قضا شما دائماً در حین تجربه بازی باید انتخاب‌های داستانی مهمی داشته باشید که به کل مسیر داستان و حتی گیم پلی بازی را هم عوض می‌کند. بازی ترسناک نیست اما به طرز عجیبی شما را به فکر و تامل عمیق وادار می‌کند. آن‌قدر که حتی مفاهیم وجودی بشر را هم زیر سوال خواهید برد. در کنار این موضوع معماهای بازی هم حسابی به شما را به چالش می‌کشند تا تجربه نهایی‌تان تبلوری از سختی‌ها و مصاعب یک اثر روگ لایک بی‌رحم باشد.

Split Fiction

گرچه صنعت گیم این روزها به ورطه کلیشه و تکرار افتاده است، اما اگر باز هم یک درصد کورسوی امیدی برای آن باقی مانده به واسطه حضور بازیسازان خلاقی مثل جوزف فارس رقم خورده است. کسی که پیش از این توانسته بود با یک اثر دو نفره کم خرج به اسم It Takes Two، یکی از جذاب‌ترین داستان پردازی‌ها و گیم پلی‌های تاریخ صنعت گیم را به تصویر بکشد. مسلماً جوزف فارس و استدیوی Hazelight دم دستی‌ترین گزینه برای کسب جایزه بهترین بازی سال 2025 بودند. به هر حال نمایش‌های بازی جدیدشان یعنی Split Fiction به مراتب از اولین نمایش‌های It Takes Two درخشان‌تر و عمیق‌تر بود. در عمل هم همین قضیه ثابت شد و به گمان بسیاری از منتقدین و کارشناسان Split Fiction بهترین اثری است که تا به حال جوزف فارس با تیم بااستعدادش ساخته است. مثل همیشه اینجا هم جوزف فارس قید داستان پردازی‌های دو نفره‌اش را نمی‌زند و اینبار سراغ دو نویسنده رمان رفته که حالا به واسطه نیروی شر داستان درون دنیای شبیه‌سازی شده‌ی داستان‌شان گیر افتاده‌اند و دیگر هیچ چاره‌ای جز پیدا کردن راه فرار ندارند. جدا از بحث داستان پردازی درگیرکننده بازی، گیم پلی بازی Split Fiction از نظر تنوع و سختی مراحل یک سور به It Takes Two و بسیاری از عناوین دونفره بازار می‌زند. ما در هر مرحله شاهد یک طراحی هنری معرکه و کاملاً متفاوت هستیم. ممکن است در یک مرحله سوار یک اژدها شوید و در مرحله بعد با موتورتان به دل یک جهان سایرپانکی بزنید. جوزف فارس علی رغم تنوع گسترده مراحل به خوبی توانسته میان آن‌ها ارتباط جدی و عمیق ایجاد کند و یک وحدت خاصی به گیم پلی آن ببخشد. در نهایت محصولی که پیش روی ماست مطمئناً لیاقت حضور در جمع بهترین بازی‌های نسل نهم را دارد.

خواندن  بهترین بازی‌های سال 2024 از دید بازیسازان مطرح شرقی

Donkey Kong Bananza

بازی‌های پلتفرمر سه بعدی بعد از یک دوره نزول و سکون حالا دوباره اوج گرفته‌اند. همین سال گذشته بود که سونی توانست با Astro Bot برای پادشاهان این سبک خط و نشان بکشد. اما حالا بازی Donkey Kong Bananza برای Nintendo Switch 2 اینجاست تا هم از حیثیت نینتندو دفاع کند و هم بتواند یک اثر شایسته و درخور کنسول محبوب این روزها یعنی Nintendo Switch 2 باشد. مثل همیشه Donkey Kong این‌بار هم با یک بازتعریف جسورانه از پلتفرمر سه‌بعدی کلاسیک بازگشته که در آن آزادی عمل، خلاقیت و حس اکتشاف حرف اول و آخر را می‌زند. گیمرها باید در قالب شخصیت اصلی و دوست داشتنی همیشگی این سری یعنی Donkey Kong و همراهش Pauline به دل جزیره‌ای گسترده و پرالمان بزنند. همانطور که پیش از این گفتیم، هسته اصلی گیم پلی بازی بر پایه یک مکانیک تخریب‌پذیری کامل بنا شده؛ به این معنا که هر دیوار، سنگ یا سازه‌ای که تخریب شود، دیگر به حالت اولیه خودش برنمی‌گردد و هر آنچه باقی می‌ماند به عنوان مسیرهای جدید در بازی حضور خواهد داشت. حالا ممکن است بخت و اقبال‌تان بگیرد و مناطق مخفی زیادی را هم در این بین پیدا کنید. در هر صورت به لطف چنین مکانیسمی حالا بازی از حالت پلتفرمر خطی خودش خارج شده و در عمل یک اثر زنده، پویا و تعامل‌پذیر است که دست گیمرها را تا انتها باز می‌گذارد. به صورت کلی بخش‌های مختلف این جزیره با مسیرهای پیچیده به هم متصل‌ شده‌اند و نکته جالب اینجاست که بدون بارگذاری می‌توانید هر آنچه که هست را زیر و رو کنید. خوشبختانه هر منطقه هویت بصری و چالش‌های مخصوص خودش را دارد؛ از معادن تاریک و پرخطر گرفته تا جنگل‌های سر به فلک کشیده و موانع متحرکی که سر راه‌تان سبز می‌شوید. ناگفته نماند که همچنان در بازی المان‌های اکشن و حتی گاهاً پلتفرمر دو بعدی و کلاسیک هم می‌بینیم. خلاصه آن که Donkey Kong Bananza به قدری دوست داشتنی و جذاب است که حتی نیل دراکمن، بازیساز مطرح استدیوی ناتی داگ، آن را بخت جدی بهترین بازی سال می‌داند.

Death Stranding 2

در وصف مظلومیت Death Stranding می‌توان ساعت‌ها سخن گفت. اثری ساختارشکن و متفاوت که توانست داستان پردازی سینماتیک بازی‌های ویدئویی را به نقطه عطفش برساند و از همه مهم‌تر با خلق یک گیم پلی متفاوت و بی‌بدیل با تمام تجربه‌های نسل هشتمی‌مان تفاوت‌های اساسی داشته باشد. با این حال بازی با آنچه که از کوجیما به عنوان خالق Metal Gear می‌شناختیم فرسنگ‌ها تفاوت داشت. اینجا دیگر خبری از گیم پلی‌های اکشن و مخفیکاری بی‌ حد و حصر نبود. آن‌قدر که خیلی‌ها از این بازی به عنوان شبیه‌ساز پیاده‌روی تعبیر می‌کردند. با این حال کوجیما به مخلوق خودش ایمان داشت و با Death Stranding 2: On the Beach بار دیگر ثابت کرد که همچنان دود از کنده بلند می‌شود. با وجود این که بازی هنوز اصولش را برپایه همان جهان پساآخرالزمانی نسخه اول بنا نهاده، تغییرات ملموس و قابل توجهی هم وجود دارند. به عنوان مثال در بخش داستانی، Death Stranding 2 رویکردی گسترده‌تر و پیچیده‌تر نسبت به نسخه اول دارد. اگر در قسمت اول تمرکز بر بازسازی شبکه UCA در خاک آمریکا و عبور از انزوای پس از فاجعه بود، این‌بار روایت به سرزمین‌های جدید و شخصیت‌های تازه اختصاص دارد. خوشبختانه بخش قابل توجهی از پرسش‌های بی‌انتهای بازیکنان در نسخه اول هم پوشش داده شده و در کنار شخصیت پردازی غنی‌تر حالا همه چیز در حد یک رمان کلاسیک معرکه و کم‌نظیر است. از نظر گیم‌پلی هم همچنان هسته اصلی بازی یعنی مدیریت محموله و مسیرسازی‌های پی در پی حرف اول را می‌زند اما در نسخه دوم پیشرفت‌های زیادی هم به چشم می‌خورند. مثلاً تجهیزات حمل و نقل متنوع‌تر شده‌اند؛ یعنی از وسایل نقلیه مقاوم‌تر گرفته تا ابزارهای چندمنظوره همه و همه پیش روی‌تان قرار دارد. حتی المان‌های اکشن و مخفیکاری هم حالا به لطف سلاح‌های جدید و رفع عیب‌های نسخه پیشین به مراتب حس بهتری به مخاطب القا می‌کند.

خواندن  دلایل موفقیت Clair Obscure: Expedition 33؛ بهترین بازی سال؟

Kingdom Come: Deliverance II

استدیوی Warhorse Studios همان ابتدای معرفی Kingdom Come: Deliverance II وعده خلق یک اثر متفاوت و فراتر از انتظارات را به گیمرها داده بود. این بار هم بازی در دل دنیای قرون وسطایی نسخه قبل روایت می‌شود. با این تفاوت که حالا جنگ‌های داخلی بوهیما به مراتب شدیدتر از قبل شده است. این یعنی تمامی شخصیت‌های بازی باید مسیر و سیاست‌شان را برای ادامه زندگی مشخص کنند. این که می‌خواهند یک شخصیت وفادار باشند یا یک فرد منفعت طلب که فقط و فقط خودش را محور همه‌ی تصمیمات قرار می‌دهد. داستان بازی علی رغم این که از نمادهای واقعی زیادی استفاده کرده است، حق مطلب را در باز گذاشتن دست گیمر ادا می‌کند. تا دل‌تان بخواهد در خلال تجربه‌ی بازی انتخاب‌های داستانی سخت و بعضاً احساسی وجود دارد که خودش یک تنه بار جذابیت بازی را به دوش می‌کشد. طبیعتاً هر انتخابی به کل مسیر ادامه بازی را متحول می‌کند تا در نهایت هر گیمری یک تجربه مخصوص و منحصر به فرد از آن داشته باشد. از منظر گیم‌پلی هم سیستم مبارزه‌ی بازی با استفاده از فیزیک پیشرفته و انیمیشن‌های بهبود یافته، به شکل قابل توجهی طبیعی‌تر، روان‌تر و تاکتیکی‌تر از نسخه قبل شده است. حتی سیستم بقا و تعاملات دنیای بازی به‌صورت پویا توسعه یافته‌اند تا بازیکنان با چالش‌های واقعی همانند مدیریت گرسنگی، خواب، بیماری و تاثیرات محیطی روبه‌رو شوند. در نهایت از لحاظ بصری هم بازی به طرز عجیبی توانسته طراحی هنری و جزئیات گرافیکی خودش را به رخ بکشد و جز مدعیان نسل نهم باشد. به طور کلی، Kingdom Come: Deliverance II تلاشی است بلندپروازانه از Warhorse Studios برای خلق یک اثر نقش‌آفرینی تاریخی که مرزهای ژانر نقش آفرینی را بار دیگر جابه‌جا می‌کند.

سخن پایانی

در حالی که هنوز بخش قابل توجهی از سال 2025 باقی مانده، بازی‌های صاحب سبک و معرکه‌ای عرضه شده‌اند تا جز جدی‌ترین گزینه‌های کسب جایزه بهترین بازی سال باشند. از Clair Obscur: Expedition 33 دوست داشتنی بگیرید تا ساخته جدید کوجیما و جوزف فارس! مثل همیشه نینتندو هم گزینه مهمی با نام Donkey Kong Bananza روی میز دارد. حتی بازی مستقلی مثل Blue Prince هم می‌تواند رویای چنین جایزه‌ای را در سر داشته باشد. باید صبر کرد و دید ادامه سال جاری میلادی به کجا خواهد رسید؟ آیا معادلات با عرضه یک عنوان جدید به هم خواهد خورد؟

حسین رضایی

حسین رضایی، نویسنده، روزنامه نگار و منتقد بازی های ویدئویی و حوزه تکنولوژی.

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا