خودمان را گول نزنیم؛ به قول ما ایرانیها هر چه روی زمین کشاورزیات بیشتر بکاری بیشتر هم برداشت میکنی! پس توقع دیدن یک گرافیک 4K با جلوههای واقع گرایانه و فریم ریت 120 از یک کنسول دستی و ضعیف مثل Nintendo Switch مانند دیدن هوای پاک تهران سختگیرانه و حتی محال است. اما آیا چنین توصیفات و محدودیتهایی باعث میشود که انگشت اتهام را سمت Nintendo نشانه بگیریم و به بهانه بازیهای غیرواقع گرایانه و گرافیکی آن را به صلیب بکشیم؟ البته که نه! اولاً که خود نینتندو همان روز اول عرضهاش هم با زبان بیزبانی گفت که هدفش نه داستان پردازی سینماتیک است و نه گرافیک سنگین، بلکه به گیم پلی سرگرم کننده و خلاقانه اهمیت میدهد. با این وجود در طول عمر تقریباً 7 ساله این کنسول، بازیهای سنت شکن زیادی دیدیم که تا حد زیادی خلاف این قضیه را ثابت میکردند. یعنی با وجود محدودیتهای فنی، توسعهدهندگان خلاق و پرشور توانستهاند با استفاده از موتورهای بازیسازی بهینه شده و تکنیکهای فنی جدید، عناوینی با گرافیک چشمنواز و جذاب را برای این کنسول تولید تولید کنند. بازیهایی که نشان میدهند حتی با سختافزار محدود نیز میتوان تجربههای بصری فوقالعادهای را خلق کرد. در این مطلب در تک سیرو، فهرستی از گرافیکیترین بازیهای Nintendo Switch را پیش رویتان قرار دادهایم. عناوینی که ثابت میکنند برای تجربه یک بازی گرافیکی به قدرت پردازشی 12 ترافلاپسی، نورپردازی HDR و خنککنندههای عظیم الجثه نیاز ندارید. عناوینی که البته دایره گستردهای دارند و در میان آنها هم عناوین انحصاری First Party به چشم میخورد و هم بازیهای Multi Platform زیادی نیز در بینشان وجود دارد. برای مشاهده ادامه مطلب با وب سایت تک سیرو همراه باشید.
The Witcher 3: Wild Hunt
در شرایطی که همه این روزها به واسطه Cyberpunk 2077 و فاجعه مشکلات فنی این بازی، دانش استدیوی CDPR را زیر سوال میبرند، آنها با عرضه The Witcher 3: Wild Hunt برای Nintendo Switch کاری کردند که شاید هیچ سازنده دیگری حتی جرئت فکر کردن به آن را هم نداشته باشد. به هر حال پای یک بازی جهان باز با دنیای گسترده و پرجزئیات در میان است که حتی کنسولهای قدرتمند نسل هشتمی در روز عرضه این بازی با مشکلات زیادی برای پردازشش دست و پنجه نرم میکردند. راستش را هم بخواهید هیچ کس فکرش را نمیکرد حتی با افت واضح گرافیک در بسیاری از قسمتهای بازی، نیتندو سوئیچ بتواند حتی یک فریم ریت پایدار از این بازی را به تصویر بکشد. تصوری که با عرضه این عنوان کاملاً نقش بر آب شد. اگر بخواهیم همین ابتدای کار نیمه خالی لیوان را ببینیم، باید به افت واضح بسیاری از جزئیات گرافیکی مثل نورپردازی، کیفیت بافتها و حتی مدلسازی اشیاء اشاره کنیم که مسلماً برای کسی که تجربه بازی روی کنسولهای قدرتمند داشته حسابی توی ذوق میزند. اما تمام این تفاسیر دلیل نمیشود که همچنان جزئیات این بازی روی نینتندو سوئیچ را شایسته تحسین ندانیم. بازی هنوز هم آن زیبایی، رنگ و لعاب و جزئیات جذاب خودش را دارد. به صورت کلی در حالت داک (Docked) که بازی با رزولوشن 720p اجرا میشود. اما از آن طرف روی حالت دستی به 540p کاهش پیدا میکند. در هر صورت خبر خوب این است که در تمامی محیطها حتی از نوع پرجزئیاتش شاهد فریم ریت تقریباً 30 هستیم. از همه مهمتر، تمام محتوای بازی اصلی به همراه دو بسته الحاقی بزرگ، یعنی Hearts of Stone و Blood and Wine برای کنسول نیتندو سوئیچ هم در دسترس قرار گرفتهاند. خلاصه آن که تمام بازیهای این لیست مطمئناً از منظر فنی دستاوردی خیره کنندهتر از آخرین نمایش گرالت بر روی نیتندو سوئیچ را ندارند.
Luigi’s Mansion 3
لوئیجی ذاتاً هیچ وقت آدم حسودی نبوده است. وگرنه کیست که نداند او اکثر قریب به اتفاق اوقات زیر سایه برادرش، ماریو، نتوانسته به فرد شماره یک نیتندو تبدیل شود. ماجرا از جایی شروع میشود که لوئیجی و دوستانش برای گذراندن تعطیلات به یک هتل لوکس دعوت میشوند. اما خیلی زود مشخص میشود که این هتل، یک هتل معمولی نبوده و پر از ارواح شیطانی است. ارواحی که حالا به رهبری یک روح قدرتمند، کنترل هتل را در دست گرفتهاند و لوئیجی و دوستانش را به دام انداختهاند. طبیعتاً سوژه محیط تک بعدی در بازی، دست و بال سازندگان را برای خلق جلوههای بصری و طراحیهای هنری بسته است، اما اوج هنر بازیسازان زمانی خودش را به رخ میکشد که در دل همین مکان به ظاهر ساده کلکسیونی از گرافیکهای پرزرق و برق و رنگارنگ روی سر گیمر خراب میشود. شاید برایتان جالب باشد که بدانید هر طبقه این هتل به شکل منحصر به فردی طراحی شده است و طراحی هنری خاص خودش را دارد. در کنار آن نورپردازی داینامیک و درخشان در کنار محیطهای تاریک و پر رمز و راز یک پارادوکس گرافیکی جذاب را به تصویر میکشند. از طرف دیگر نباید به سادگی از استفاده هوشمندانه سازندگان از رنگها و جزئیات سایهها نیز به سادگی گذشت که با وجود محدودیتهای سخت افزاری قابل توجه Nintendo Switch میتواند یکی از چشمنوازترین تجربههای گیمینگ این کنسول را به تصویر بکشد. صدالبته خودتان هم خوب میدانید که نقطه قوت و برگ برنده اصلی این بازی گیم پلی خلاقانه و متفاوت است که مشخصاً از اصلیترین برگ برندههای همیشگی نینتندو در برابر بازیهای سینماتیک و واقع گرایانه به شمار میآید.
Red Dead Redemption 1
فرقی نمیکند که پای چه پلتفرمی در میان باشد، Rockstar قطعاً جای خودش را در لیست بهترین بازیهای گرافیکی پیدا خواهد کرد. حالا چه پای یک کنسول ضعیف در میان باشد یا قوی، چه بازی مدرن باشد یا یک بازسازی ساده از یک اثر کلاسیک قدیمی! در هر صورت این شرکت کار خودش را خوب بلد است و گلیم خودش را هر طور که شده از آب بیرون میکشد. به خصوص این که پای یکی از بهترین بازیهای تاریخ صنعت گیم هم در میان باشد. بدون شک Red Dead Redemption 1 یکی از برترین و چشمنوازترین بازیهای تاریخ صنعت گیم به شمار میرود. آنچنان که شاید تجربه همین نسخه 14 سال پیش این بازی برای بسیاری از گیمرهای امروزی نیز همچنان چشم نواز و خیره کننده به حساب بیاید. آن زمان البته راکستار تصمیم گرفت، به هر دلیلی بازی را صرفاً بر روی Xbox 360 و PS3 عرضه کند و حتی خبری از نسخه PC بازی هم نبود. تا این که سال گذشته تصمیم گرفت این طلسم را یک بار برای همیشه بشکند و این عنوان خارق العاده را برای Nintendo Switch و PS4 عرضه کند. به صورت کلی جلوههای بصری تقریباً مشابه همان چیزی است که ما پیش از این در نسخههای نسل هفتمی کنسولها دیده بودیم. با این تفاوت که مقداری نورپردازیها و کیفیت طراحی بافتها نسبت به قبل ارتقا پیدا کردهاند. خبر خوب این است که راکستار توانسته در تمامی محیطها نرخ فریم 30 را حفظ کند. به صورت کلی بازی در حالت داک با رزولوشن 1080p و در حالت دستی هم با رزولوشن 720p اجرا میشود. بدون شک برای کسانی که سالهای پیش از تجربه زندگی جان مارستون جامانده بودند این شاید بهترین فرصت باشد تا یکی از بهترین داستان پردازیهای غرب وحشی در میان تمامی آثار حوزه سرگرمی را تجربه کنند.
Doom Eternal
خشونت، سرعت و دیوانگی! این شاید کوتاهترین و دقیقترین توصیفی باشد که از بازی Doom Eternal سراغ داریم. یک اثر اکشن FPS خارق العاده با یکی از بینظیرترین سیستمهای تیراندازی که تا به حال صنعت گیم به خود دیده است. به هر حال از پدر سبک تیراندازی اول شخص هم جز این انتظار نمیرود. جایی که بازی با کلکسیونی از سلاحهای معرکه و سنگین در کنار مکانیکهای گیم پلی خارق العادهای مثل Glory Kill نفس را سینهتان محبوس میکند. از همه مهمتر بازی از منظر بصری هم حرفهای زیادی برای گفتن دارد. فرقی هم ندارد که پلتفرم مقصدش دقیقاً کدام کنسول باشد، در هر صورت میتواند یکی از بهترین تجربیات بصریتان را به شما هدیه دهد. گرچه Doom Eternal روی Nintendo Switch با کاهش رزولوشن و کیفیت گرافیکی نسبت به نسخههای PC و کنسولهای خانگی عرضه شد، اما همچنان توانست به لطف آن حس و حال تاریک و سنگین خودش تجربهای رضایتبخش ارائه دهد. طبق بررسیها بازی در حالت Docked با رزولوشن 720p و در حالت دستی نیز با رزولوشن 540p اجرا میشود. خوب خوب اینجاست که سازندگان توانستهاند تقریباً در تمامی محیطهای بازی، حتی از نوع شلوغ و سنگینش نیز تقریباً 30 فریم ریت را از خودشان به جای بگذارند. گرچه برای یک اثر اکشن اول شخص مثل Doom این رقم باید به مراتب بیشتر باشد، اما تصدیق کنید که حتی همین فریم ریت 30 نیز برای یک کنسول دستی ضعیف مثل نینتندو سوئیچ دستاورد بزرگی به حساب میآید. این در حالیست که بسیاری از سازندگان رقیب تنها به صورت Cloud و سرویسهای ابری توانستهاند بازیهایشان را روی این پلتفرم عرضه کنند.
The Legend of Zelda: Breath of the Wild
پربیراه نیست بگوییم که بخش عظیمی از موفقیتهای بیبدیل کنسول نینتندو سوئیچ در این نسل ماحصل عرضه موفقیت آمیز بازی The Legend of Zelda: Breath of the Wild بود. عنوانی که تقریباً همزمان با انتشار نینتندو سوئیچ در سال 2017 عرضه شد و یک دستاورد بزرگی آن هم در تمامی ابعاد به حساب میآمد. آنچنان که بسیاری از رسانههای معتبر گیمینگ در لیست بهترین بازیهای تاریخ خودشان، این عنوان را در جایگاه اول قرار دادهاند. عنوانی موفق و خلاقانه که به خوبی توانست از المانهای تعاملی کنسول نینتندو سوئیچ نهایت استفاده را ببرد و در کنار یک گیم پلی متنوع از پس تمامی انتظارات بربیاید. از طرفی هیچ کس مثل خود چشم بادامیهای ژاپنی این کنسول را نمیشناسد و به همین خاطر میتوان گفت بهترین دستاورد هنری و بصری این پلتفرم را میتوانیم در بازی The Legend of Zelda: Breath of the Wild ببینیم. گرافیکی که دقیقاً به مثابه نقاشیهای آبرنگ دوران کودکیمان است و با یک انمیشنهای نرم و بسیار روان همراه است. البته برگ برنده گرافیک بازی طبیعتاً مربوط به طراحی هنری معرکه و خارق العاده آن است. جایی که کلکسیونی از محیطهای متنوع با اعجاز و ظرافت خاصی به تصویر کشیدهاند. نکته مثبت این طراحی محیط هم زنده بودن و پویا بودن آن است. یعنی دائماً اقلیم و شرایط آن به تناسب موقعیت عوض میشود و تغییرات آب و هوایی زیادی را میتوانیم در حین بازی ببینیم. همچنین سیستم نورپردازی، سایهها و استفاده از جلوههای بصری مبتنی بر فیزیک (PBR) هر کدام نقش چشمگیری در بهبود سطحی فنی بازی داشتهاند. خلاصه آن که اگر به دنبال یک دنیای باز گسترده برای کاوش هستید که از قضا زیباییهای بینظیری داشته باشد، این بازی همچنان بهترین گزینه شماست.
Metroid Prime Remastered
تعداد کمی از فرنچایزهای بازی وجود دارند که گیمر را با گذشت این همه زمان گیمر را به اندازه Metroid هیجان زده کنند، بنابراین جای تعجب نیست که Metroid Prime Remastered بعد از گذشت تقریباً دو دهه یکی از پرفروشترین بازیهای کنسول نینتندو سوئیچ باشد. بازی Metroid Prime Remastered در حقیقت یک بازسازی کامل از نسخه اصلی و کلاسیک Metroid Prime است که در سال 2002 برای کنسول گیم کیوب منتشر شد. گرچه سازندگان سعی کردهاند تا حد زیادی به عناصر گیم پلی اولیه متکی بمانند، اما خوشبختانه در زمینه جلوههای بصری هیچ کم و کاستی باقی نگذاشتهاند. طوری که میتوان با قاطعیت گفت این عنوان جدا از این که یکی از بهترین بازسازیهای نسل فعلی به حساب میآید، بلکه یکی از درخشانترین جلوههای بصری کنسول نینتنندو سوئیچ را نیز به نام خودش زده است. به همین خاطر این نسخه به لطف بافتهای باکیفیت، نورپردازی کاملاً مدرن و و واقغ گرایانه، طراحی علمی تخیلی دنیای بازی را به بهترین شکل ممکن به تصویر می کشد. حتی افکت انفجار، انیمیشنها و تخریب پذیری محیط نیز کاملاً از نو طراحی شدهاند و حالا یک نمای کاملاً مدرن و واقع گرایانه به خودشان گرفتهاند. تمام این موارد را که کنار هم بگذاریم به این نتیجه میرسیم Metroid Prime Remastered دقیقاً همان عنوانی است که ارزش دو دهه صبر و انتظار را داشت.
Alien: Isolation
نوبتی هم که باشد، نوبت یکی از درخشانترین آثار ژانر ترس و بقا در یک دهه اخیر یعنی بازی Alien: Isolation است! عنوانی که به گمان منتقدین، ژانرس ترس و بقا و تعقیب و گریزهای پر از آدرنالین را چندین درجه ارتقا داد و توانست یک اقتباس موفق از سری فیلمهای کلاسیک Alien باشد. از قضا منتقدین همچنان اعتقاد دارد که یکی از بهترین پورتهای تاریخ کنسول Nintendo Switch مربوط به Alien: Isolation است! به چند دلیل بسیار مهم؛ نخست این که سازندگان توانستهاند در وهله اول بسیاری از جنبههای گرافیکی نسخه اصلی را در پورت نینتندو سوئیچ این کنسول حفظ کنند. این در شرایطی است که اکثر قریب به اتفاق سازندگان در نهایت ناچار به افت واضح گرافیک بازیشان برای ثبات فریم ریت میشوند. اما خوشبختانه Alien: Isolation از این قاعده کاملاً مستثنی است و بسیاری از ویژگیهای بصری درخشان نسخه اصلی مثل نورپردازی داینامیک، سایههای دقیق و اتمسفر سنگین و ترسناک را میتوانیم با همان جزئیات کنسولهای خانگی در پورت نینتندو سوئیچ ببینیم. مسلماً دیدن جزئیات بینظیر محیط، افکتهای بینظیر مه و دود در کنار انیمیشنهای نرم و روان روی یک کنسول دستی نه چندان قدرتمند خودش موهبت بزرگی به حساب میآید. از همه مهمتر همانطور که پیش از این هم گفتیم بازی توانسته در تمامی سکانسها نرخ فریم ثابت و روان خودش را حفظ کند تا در نهایت به عنوان یکی از بهترین پورتهای تاریخ کنسول Nintendo Switch قلمداد شود. خلاصه آن که اگر به دنبال یک تجربه ترسناک روانشناسانه هستید که درست مانند سری فیلمهای Alien نفس را در سینهیتان حبس کند، Alien: Isolation بهترین گزینه پیش روی شماست.
Rayman Legends
گرچه کنسول Wii U با آرمان شهر نینتندو در زمینه کنسولهای دستی فاصله داشت، اما همچنان به لطف بازیهای خلاقانهاش توانست از سایه سنگین شکست مضحکانه خارج شود. یکی از بازیهای درخشان این کنسول که از قضا جز معدود بازیهای شایسته تحسین یوبیسافت در یک دهه اخیر بوده است،Rayman Legends میباشد. عنوانی که شاید این روزها قبلهگاه بسیاری از بازیهای پلفترمر دو بعدی قلمداد میشود و هنوز که هنوز است با گذر زمان تازگی خودش را از دست نداده است. جدا از این که ما با یکی از خلاقانهترین بازیهای تاریخ سبک پلتفرمر دو بعدی روبرو هستیم، یوبیسافت از منظر هنری و فنی نیز یک دستاورد بزرگ رقم زد. به گونهای که بعد از معرفی نینتندو سوئیچ اولین بازی که به صورت رسمی عرضه آن بر روی این کنسول را تایید کرد همین Rayman Legends بود. یوبیسافت خوب میدانست که طراحی هنری دنیای بازی در کنار جلوههای رنگارنگ و پرزرق و برق دقیقاً خوراک طرفداران کنسول نینتندو سوئیچ است. همچنان طراحیهای کارتونی این بازی یکی از بینظیرترین جزئیات و رنگ پردازیهای صنعت گیم به شمار میرود! ثانیه به ثانیه این بازی دقیقاً به مانند یک نمایشگاه جذاب از نقاشیهای پر رنگ و لعاب است که کمتر کسی میتواند به سادگی از کنار آنها بگذرد. از همه مهمتر سازندگان توانستند به شکل کاملاً پایدار در تمامی قسمتهای بازی فریم ریت را روی عدد 60 حفظ کنند.
جمع بندی
Nintendo Switch یعنی امید به روزهای بهتر حتی در اوج زوال و سراشیبی سقوط! درست در روزهایی که همه به واسطه شکست Wii U اعتقاد داشتند که نینتندو و کنسولهای دستی باید بار و بندیلشان را از بازار جمع کنند، Nintendo Switch با دم مسیحایی خود بازار پلتفرمهای قابل حمل را نجات داد. آنچنان که سونی دوباره بعد از سالها حوس بازگشت به دنیای بازی های کنسول دستی سرش زد و PS Portal را به بازار عرضه نمود. حتی Valve و ASUS هم از این بازار پرسود غافل نماندند و در انتها مایکروسافت هم وسوسه شد تا حداقل برای نسل بعدی کنسولها، یک پلتفرم قابل حمل بسازد. کنسولی که علی رغم محدودیتهای سخت افزاری خودش، روح بازیهای ویدئویی را زنده کرد و به جای گرافیک و داستان پردازیهای سینماتیک، دوباره نقش اصلی داستان را به گیم پلی و عناصر خلاقانه بازیها داد. با این تفاسیر همچنان بازیهای درخشان گرافیکی زیادی بر روی این کنسول تجربه کردهایم که در این لیست بهترین انواع آنها را مرور نمودیم.