در طول سالها، توسعهدهندگان بازی و طراحان سختافزار تلاش کردهاند تا ابزارهایی بسازند که بازیها را از حالت نمایشی صرف، به یک تجربه ملموس و همهجانبه تبدیل کنند. کنترلر DualSense از سوی Sony، بهعنوان پاسخی به این نیاز معرفی شد؛ اما آنچه که این کنترلر را متمایز میکند، ویژگیهای خاصی چون Adaptive Triggers میباشد که به خودی خود گام بزرگی به سمت افزایش ارتباط میان بازیکن و محیط بازی محسوب میشود. این قابلیت با تنظیم نیرو و میزان مقاومت دکمههای L2 و R2، بازیکن را قادر میسازد تا در لحظات مختلف بازی، حس واقعیتری از تعامل با محیط را تجربه کند. این تجربه میتواند به گونهای باشد که احساس کشیدن یک تیرکمان تا لحظه رهایی، فشار دادن یک ماشه تفنگ، یا حتی مقاومت در برابر باد را بهصورت فیزیکی به بازیکن منتقل کند و تجربهای جذابتر از همیشه را برای آنها به وجود بیاورد. اما واقعا این قابلیت چگونه میتواند بر تجربه ما بر محیط تأثیر بگذارد؟ آیا این ویژگی هم قرار است به سرنوشت شوم PlayStation Move یا XBOX Kinect، که در ابتدا به عنوان ویژگیهای انقلابی کنسولهای خود شناخته میشدند دچار خواهد شد، یا این بار قرار است به برگ برندهای تبدیل شود که حضور در کنسولهای آینده این کمپانی ژاپنی قطعی خواهد بود؟ برای پاسخ به این سوال بهتر است کمی حوصله کرده و در ادامه این مقاله همراه تکسیرو باشید.
-
Adaptive Triggers و مفاهیم تعامل حسی
درک و تفسیر محرکهای حسی، بخشی کلیدی از تعامل بازیکنان با محیط بازی میباشد. هرچه که این تعاملات حسی دقیقتر و پیچیدهتر باشند، بازیکنان بیشتر در محیط بازی غرق میشوند و تجربه آنها واقعیتر به نظر میرسد. ویژگی Adaptive Triggers با ایجاد تغییرات در میزان مقاومت دکمهها در موقعیتهای مختلف بازی، به بازیکنان اجازه میدهد تا نهتنها تصویر و صدای بازی را ببینند و بشنوند، بلکه آن را از طریق حسی که دکمهها به دست آنها منتقل میکنند، لمس کنند. به عبارتی دیگر، این فناوری مانند واسطهای عمل میکند که میان بازیکن و تجربه فیزیکی آنچه در بازی اتفاق میافتد، پیوند برقرار کرده و به نوعی آنها به دنیای مجازی بازیها وارد میکنند.
-
تأثیر بر تجربه بازیهای تیراندازی
یکی از ژانرهایی که بهخوبی از قابلیت Adaptive Triggers بهره میبرد، بازیهای موجود در ژانر تیراندازی میباشد. در این نوع بازیها، هر سلاح دارای ویژگیها و مکانیزمهای خاص خود است که با استفاده از Adaptive Triggers بهصورت ملموسی به بازیکن منتقل میشود. مثلاً تفاوت در سنگینی ماشه یک تپانچه نسبت به یک تفنگ تکتیرانداز، بهوضوح در کنترلر حس میشود. بازیکن ممکن است هنگام کشیدن ماشه، با میزان مقاومت متفاوتی روبهرو شود که حس واقعگرایی را در این ژانر به اوج میرساند. این تکنولوژی به بازیکن اجازه میدهد تا بدون نیاز به نگاه کردن به صفحه، بهوضوح بفهمد که چه سلاحی در دست دارد، و این اطلاعات لمسی، او را در تصمیمگیریهای سریع و واکنشهای بهتر یاری میدهد. البته شاید این موضوع برای بازیهای آنلاین رقابتی مناسب به نظر نرسد، اما قطعاً در تجربههای داستان-محور و تکنفره یک ویژگی جذاب و هیجانانگیز تلقی میشود.
-
ارتقای ارتباط با محیطهای باز در بازیهای ماجراجویی
بازیهای ماجراجویی معمولاً بازیکنان را به محیطهای گسترده و پویایی میبرند که تعامل با آنها نیازمند حسهای متفاوتی میباشد. Adaptive Triggers با فراهم کردن امکان حس کردن تغییرات مقاومت در دکمهها، بازیکن را قادر میسازد تا تغییرات فیزیکی محیط، مثل کشیدن یک کمان، شکستن یک مانع، یا حتی لغزیدن روی سطح یخ، را بهخوبی حس کند. این تجربه، سطح جدیدی از ارتباط حسی با محیطهای باز ایجاد میکند و بازی را برای بازیکن، فراتر از تعاملهای صرفاً بصری و شنیداری میبرد که خود یکی از پیشرفتهای بزرگ این نسل از کنسولها به حساب میآید.
-
تجربه واقعیتر در بازیهای ورزشی
حتی در بازیهای ورزشی نیز این ویژگی میتواند تجربه بازیکن را بسیار جذابتر و واقعیتر کند. برای مثال، در بازیهایی مانند FIFA یا NBA 2K، فشار آوردن بر روی یک دکمه با مقاومت مختلف میتواند به بازیکن احساس تفاوت در قدرت و استقامت بازیکنان را منتقل کند. حتی در شوتهای سهامتیازی یا زدن پنالتی، Adaptive Triggers به بازیکن اجازه میدهد تا تغییرات ظریفی را حس کند که درواقع ناشی از تفاوت در وضعیت بدن یا میزان استرس و تمرکز بازیکن درون بازی است. این سطح از واقعگرایی، بازیکنان را به نوعی غوطهوری حسی در بازیها دعوت میکند که تاکنون نمونهای از آن در بازیهای ورزشی موجود نبوده است.
-
غنیسازی داستانسرایی در بازیهای روایتی
در بازیهای روایتی، مثل The Last of Us Part II یا Ghost of Tsushima، قابلیت Adaptive Triggers فراتر از تعاملهای مستقیم میباشد و به تقویت و تعمیق حسهای روایی بازی میپردازد. این فناوری میتواند تفاوت میان تنش و آرامش، یا حتی لحظات حساس و احساسی را به شکلی بسیار طبیعی به بازیکن منتقل کند. مثلاً در صحنهای که شخصیت اصلی بهآرامی در حال جابهجایی است، ممکن است مقاومت کمتری در دکمهها حس شود، درحالیکه در لحظات پرتنش، مانند فرار از دشمنان یا مبارزه، میزان مقاومت دکمهها افزایش یابد. به این ترتیب، بازیکن به شکلی ناخودآگاه با حالات احساسی شخصیت و موقعیتهای داستانی هماهنگ میشود، و این سطح از هماهنگی، تجربهای عمیق و حسی از داستان را برای او به ارمغان میآورد.
-
نقش Adaptive Triggers در بازیهای ترسناک
در ژانر ترسناک، یکی از مهمترین عوامل موفقیت، ایجاد حس غوطهوری و تعلیق است. Adaptive Triggers میتواند با ایجاد تنش و تغییرات ناگهانی در مقاومت دکمهها، بازیکنان را در فضای ترسناک بازی بهطور کامل غوطهور کند. برای مثال، در لحظاتی که شخصیت اصلی نیاز دارد با تمام قدرت بهسوی خروجی فرار کند یا در صحنههایی که نیاز به تنفسهای کوتاه و کنترلشده دارد، تغییرات لمسی در دکمهها میتوانند بازیکن را با این لحظات بحرانی پیوند دهند. این ویژگی، لحظات ترسناک بازی را از طریق تجربه فیزیکی مستقیم به بازیکن منتقل کرده و با هر فشاری بر روی دکمهها، او را بیشتر در جهان ترس و تعلیق بازی غوطهور میسازد.
-
بررسی دیدگاه بازیکنان و تجربیات واقعی
از زمان معرفی DualSense و قابلیت Adaptive Triggers، بازیکنان زیادی تجربه خود را به اشتراک گذاشتهاند و از عمق تأثیر این فناوری در افزایش لذت و ارتباط با بازی سخن گفتهاند. بسیاری از گیمرها عنوان کردهاند که این ویژگی به آنها کمک کرده تا از تجربه بازیهای خود لذت بیشتری ببرند و بیشتر از همیشه در داستان و محیط بازی غرق شوند. این بازخوردها نشان میدهد که Adaptive Triggers تا چه حد توانسته تجربه بازیهای ویدیویی را به مرحلهای جدید برساند و لایههای مختلفی از تجربههای حسی و احساسی را در اختیار بازیکنان قرار دهد.
-
آینده ویژگی Adaptive Triggers و گسترش آن در صنعت بازی
اما برگردیم به پرسش اول مقاله، در واقع یکی از سؤالات اساسی که در مورد این فناوری پیش میآید، این است که آیا Adaptive Triggers در آینده به یک استاندارد در صنعت بازی تبدیل خواهد شد؟ با توجه به بازخورد مثبت بازیکنان و تأثیری که این ویژگی در تعامل با محیط بازی داشته، به نظر میرسد که توسعهدهندگان دیگر نیز (نظیر XBOX) به دنبال گسترش این فناوری و ایجاد تجربههای تعاملی مشابه خواهند بود. این تغییرات میتوانند نسل بعدی کنترلرها و کنسولها را تحت تأثیر قرار داده و صنعت بازی را به سمت تجربههایی بسیار واقعیتر و حسیتر هدایت کنند.
نتیجهگیری
در نهایت باید بگوییم که Adaptive Triggers موجود در کنترلرهای DualSense موفق شدهاند تا تجربهای کاملاً متفاوت از بازیها را ارائه دهند؛ تجربهای آنچنان عمیق که به بازیکنان اجازه میدهد تا در لحظات بازی نه تنها بهصورت بصری و شنیداری، بلکه از طریق حس لامسه نیز با محیط تعامل کنند. این فناوری به عنوان گامی بلند در ایجاد تجربههای بازی همهجانبه، نشان داده که چطور تعاملات حسی میتوانند دنیای بازی را برای بازیکنان ملموستر و واقعیتر کنند. از بازیهای تیراندازی و ماجراجویی گرفته تا ژانرهای ورزشی و ترسناک، Adaptive Triggers میتواند هر یک از ژانرهای بازی را با توجه به ویژگیهای خاص خود به شکلی منحصربهفرد به بازیکن منتقل کند. حال شما چه فکری میکنید؟ آیا ترجیح میدهید این فناوری جالب را در نسلهای آینده کنسولهای سونی نیز ببینید، یا بهتر است که در همین نسل پرونده آن را بسته و به سراغ فناوریهای بهتری برویم؟ در بخش کامنتها منتظر نظرات شما خواهیم بود.